insafeli
Saturday, February 28, 2004
 
طوفاني در راه است


روزها مي گذرند و هنوز بلاتكليفي در اين سرزمين موج مي زند. نمي دانم از كدام يك سخن بگويم. از كساني كه هنوز به زندان اندراند و بلاتكليف يا از كساني چون آبادگران كه گرچه كيك تولد براي خود سفارش مي دهند اما فكر و ذكرشان به فرداست. فردايي كه دير يا زود از راه مي رسد و آنها نيز بلاتكليفي را در خود حس خواهند نمود و يا از اصلاح طلبان كه همه تيرهايشان را پرتاب كردند اما به هدف نخورد. شايد هم به تاريكي زدند نشانه را!.


از مردمي بگويم كه خانه نشيني اختيار كردند و اكنون چون به فردا مي نگرند باز بلاتكليفند و يا از فعالان سياسي داخلي كه سالهاست با بلاتكليفي عقد اخوت بسته اند و از بيم موج و گردابي چنان حايل دفتر معرفت بسته اند و آرد فعاليت بيخته و الك پيشرو بودن خود آويخته.


روزگار مي گذرد و روز چهارشنبه سوري نزديك است. بنا به رسم ديرين ايراني و آذربايجاني در اين روز دختركان بازيگوش از روي شعله هاي آتش مي پرند و در دل آرزوي باز شدن بخت خود را دارند. آنان آرزو مي كنند تا مگر به مراد خود برسند اما امسال چهارشنبه سوري رنگ ديگري خواهد داشت.


به هدايت مي انديشم كه اكنون در گوشه اي نشسته است. مي پندارم كه هنوز آنچه را كه به دلخواه بعضي هاست , بازگو نكرده است كه اگر چنين بود اكنون در خانه و در بستر نرم غنوده بود. به نظرم در بازداشت او و همنوعانش فقط يك نفر مقصر است و آن همين خلق خوش نشين است و بس. اگر در اولين بازداشت و در اولين شكنجه فعالان سياسي و فرهنگي اين سرزمين صداي اعتراضي به هوا بر مي خواست اكنون كسي را ياراي به بند كشيدن فرزندان اين سرزمين نبود. گيرم كه جرم هدايت « شركت در محافل اپوزيسيون خارج» باشد كه مي گويند هست. آيا اين اپوزيسيون چيزي تحميلي و عارض بر جامعه ماست؟ آيا تشكيل دهندگان اين اپوزيسيون كساني غير از فرزندان اين مرز و بوم هستند؟ حضرات توجه داشته باشند كه با پاك كردن صورت مسئله راه به جايي نخواهند برد. آيا نمي پنداريد كه با اعمالي از اين دست افراد ديگري را براي گرايش به همين اپوزيسيون رهنمون مي شويد؟ واقعيت آن است كه افراد اپوزيسيون فرزندان همين مرز و بوم هستند و اگر از در مخالفت و يا حتا براندازي برآمده اند, علت را بايد در جايي ديگر جستجو كرد.


آيا به هنگام بستن فضاي سياسي جامعه و تك صدايي كردن آن به فكر شكل گيري اپوزيسيون بوديد؟ آيا وقتي دسته دسته از جوانان اين سرزمين را به مسلخ انديشه مي برديد به انديشه افتاديد كه در فرداي سرمستي از اين پيروزي با نسلي روبرو خواهيد شد به قول خود برانداز؟


هدايت و امثال او كه پايبند گردش آزاد اطلاعات و بالا بردن سطح آگاهي هستند نه تنها گناهي به گردن ندارند بلكه وظيفه آنها ايجاب مي كند كه جان در طبق اخلاص نهند و در بيداري خلقهاي ايران گامي بردارند. به تاكيد گفته ام كه خبرنگاري و كار در مطبوعات و عرصه فرهنگ اين سرزمين پهناور مشكل ترين كارهاست. اين نكته نه بدان معناست كه اين كار جزو كارهاي فيزيكي شاق و طاقت فرساست. بل به اين معناست كه در نظامي همانند نظام حاكم بر ايران جرم قلم به دستان آن است كه اسرار هويدا مي كنند.


من اگر نيكم و گر بد تو برو خود را باش/ كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت. قلم به دستان اين مرز و بوم تنها يك وظيفه دارند و آن گفتن ناگفته هاست. گر شما را از اين گفته ها خوش نمي آيد به كاري همت ورزيد كه خوش آيند خلق باشد. تقابل با خلق و پنهان شدن در پستوي عافيت نه به خير شما كه به ضرر شماست. به گذشته بنگريد كه قبل از شما نيز بوده اند بسياري در اين سرزمين كه به زور سرنيزه نشستند بر سر خوان يغما, اما عمر دولتشان چند صباحي بيش نبود.


اين نكته به ياد داشته باشيد كه هر هدايتي كه در كنج زندان مي رود چون مشعلي است براي ديگران. چون چراغ هدايتي است در شبي تيره و ظلماني. زندان رفتن امري نيست كه كسي را به آن افتخاري باشد اما فرزندان اين مرز و بوم با افتخار به زندان مي روند چرا كه قبح زندان به حسن بيداري و آگاهي مبدل شده است. اكنون كساني كه به زندان اندرند در ديدگان خلق بسيار عزيزند و گرامي. خلق, قدر فرزندان آگاه خود را دانسته و مي داند. زنداني سياسي اسطوره اي مي شود كه خواب شما را بر خواهد آشفت و اين نكته به ياد داشته باشيد كه زندان و شكنجه براي فرهنگيان و سياست پيشه گان نه افتخار بلكه سندي است ماندگار از عدالت طلبي و آزادي خواهي.


و باز چهارشنبه سوري در راه است. يقين دارم كه دختر هدايت از روي آتش خواهد پريد و رو به آسمان , آرزو خواهد كرد كه كاش پدرش شب عيد را در كنارشان باشد. زندگي در انتظار سخت و طاقت فرساست. انتظار چون سوهاني است كه جسم آدم را مي سايد. اينك اما خلق ما انتظار را به آغوش مي گيرند به اميد روزي كه نه زنداني برقرار ماند و نه زندانباني.


گوش خود باز كنيد و صداي جاري شاعر آزاد انديش را بشنويد كه مي گفت: گر بدين سان زيست بايد پست / من چه بي شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوايي نياويزم.


چشمتان باز كنيد و به آمار دقيق راي دهندگان بنگريد. گيرم كه مي زنيد. گيرم كه مي كشيد. گيرم كه مي سوزيد. با ريشه چه مي كنيد؟ گر راي بيست و چند درصدي را حماسه مي خوانيد به صداي حماسه اي والاتر گوش فرا دهيد. حماسه مقاومتي به وسعت ايران و به بلنداي تاريخ عدالت طلبي و آزاديخواهي. آنان كه در خانه نشستند و دل به بازي بزرگان آلوده قبا نسپردند, حماسه اي را رقم زدند از نوع شعور و از جنس حضور. نسيم آزادي وزيدن گرفته است و مي رود تا به طوفاني بنيان كن بدل شود.


بگذار هدايت به بند باشد. بگذار هدايت ها به بند باشند. بگذار كه ايران به بند باشد. براي آزادي هدايت, نسيمي در راه است و براي آزادي هدايت ها تند بادي و براي آزادي ايران طوفاني.


Tuesday, February 17, 2004
 
PUBLIC AI Index: MDE 13/012/2004
17 February 2004


Further Information on UA 25/04 (MDE 13/004/2004, 21 January 2004) Fear for safety/Torture and ill-treatment and new concern: legal concern


IRAN Ensafali Hedayat (m), freelance journalist


Ensafali Hedayat's month-long detention was extended for a further 10 days on 16 February, by order of the Ministry of Intelligence. He is reportedly held at a detention centre under the control of the Ministry of Intelligence, where he is at serious risk of ill-treatment. It has also emerged that the prosecutor and the judge in his case will be the same person.


Since he was arrested on 17 January, his lawyer and family have been permitted to meet with him on at least three occasions, at least two of these being at his own home. However, his lawyer has not been allowed to be present during successive interrogation sessions, and Amnesty International fears that he may be at ill-treated at such sessions or that he may be compelled to make statements that may later be used against him in court.


Ensafali Hedayat reportedly faces charges relating to national security in connection with a visit to Turkey in 2003 and his participation in a conference in Berlin in January 2004. The conference was organized by the Ettehad-e Jomhouri Khahan-e Iran (known in English as ‘Unity for Democracy and Secular Republic in Iran’) and took place in Berlin on 8-10 January. The organisation supports the principles of a pluralistic republic, parliamentary democracy, the separation of religion and state, and a non-violent approach to establish a new system of government in Iran that adheres to equal rights for all based on the Universal Declaration of Human Rights. He reportedly also faces defamation charges relating to an article he wrote which appeared on a website.


According to information received by Amnesty International, the prosecutor will also be judging the case, in contravention of Guideline 10 of the United Nations' Guidelines on the Role of Prosecutors, which states that "The office of prosecutors shall be strictly separated from judicial functions." This structure undermines the guarantee of an impartial hearing in the Public and Revolutionary Courts as required under international standards for fair trial, including the provisions set out in Article 14 (1) of the International Covenant on Civil and Political Rights.


RECOMMENDED ACTION: Please send appeals to arrive as quickly as possible, in English, Turkish or your own language:
- expressing concern for the safety of Ensafali Hedayat, and seeking assurances that he is not being tortured or ill-treated in detention;
- reminding the authorities that confessions extracted under duress are prohibited by Article 38 of the constitution of Iran, which says that “All forms of torture for the purpose of extracting confession or acquiring information are forbidden,” and that Iran is a state party to the International Covenant on Civil and Political Rights (ICCPR), of which Article 7 states that “No one shall be subjected to cruel, inhuman or degrading punishment.”;
- reminding the authorities that according to the UN’s Basic Principles on the Role of Lawyers establishes the right to assistance at all stages of legal proceedings, including interrogations.


APPEALS TO:
President
His Excellency Hojjatoleslam val Moslemin Sayed Mohammad Khatami
The Presidency, Palestine Avenue, Azerbaijan Intersection, Tehran, Islamic Republic of Iran
Telegram: His Excellency Hojjatoleslam val Moslemin Sayed Mohammad Khatami, Tehran, Islamic Republic of Iran
E-mail: khatami@president.ir (please resend your message if it does not get through the first time)
Salutation: Your Excellency


Head of the Judiciary
His Excellency Ayatollah Mahmoud Hashemi Shahrudi
Ministry of Justice, Park-e Shahr, Tehran, Islamic Republic of Iran
Telegram: Head of the Judiciary, Tehran, Islamic Republic of Iran
Fax: + 98 21 879 6671 (please keep trying; please mark "care of Director of International Affairs, Judiciary")
Salutation: Your Excellency


Minister of Intelligence
Hojjatoleslam ‘Ali Younesi
Ministry of Information, Second Negarestan Street
Pasdaran Avenue
Tehran, Islamic Republic of Iran
Salutation: Your Excellency


COPIES TO:


Local office of the Ministry of Intelligence
Setad-e Khabariyeh Ettela’at
Edareh-ye Ettela’at
Khiyaban-e Hafez
Tabriz, Azarbaijan- e Sharqi
Islamic Republic of Iran


and to diplomatic representatives of Iran accredited to your country.


PLEASE SEND APPEALS IMMEDIATELY. Check with the International Secretariat, or your section office, if sending appeals after 30 March 2004.

 
To the European Parliament


A well known journalist in Iran who fights for human rights, Insafali Hedayet has been arrested and is now facing accusations of treason and separatism.


The reason being an open letter he wrote to the Iranian president, a letter which I include hereby. The regime in Teheran is trying to rule the country with a iron glove. Without tolerating the smallest wish for freedom or protest. A Persian chauvinism dressed as a Islamic regime is making the daily life almost untolerable for the Iranian people. Those who want democracy and respect for human rights are being persecuted very brutally and the smallest activity gets them arrested and accused of treason. At the same time Iran seeks to break its isolation from the rest of the world and create a almost normal relationship to the Western World. That is why the Teheran regime is careful to arrest people and violate human rights in secret. People fighting for human rights and democracy in Iran really need support from the Western World. They ought to know, that they are not alone.


Then they would understand that there are democrats who really care for the suppressed people of Iran. If they could only realise that they would find new hope and energy to fight for freedom and democracy. That is why it is so important that Teheran is clearly told that the Western Democracies are fully aware of its "secret" actions against opponents / dissidents and that we do not accept them.


I do hope that you would make it clear to the Teheran regime, that it's brutal Conduct and terrorism is totally unacceptable for the free world. I hereby include a letter signed by well known people in favour of the immediate liberation of Insafali Hidayet.


Yours sincerely


The Association for Friendship between Denmark and Azerbaijan
Shahin Ostajloo Sadeghi
Tel. 0045-61661837


http://www.tribun.com/1400/1488.htm


Insafali Hedayet:
Tercüme: Berlinde; insafeli Hidayetden müdafie komitesi


Who drives the Iranian nation to revolt and creates separationist movements?


Iranians! Mr. President!
I'm Insafali Hedayet, a free and independent journalist, who lives and works in Azerbaijan. Tabriz. I'm a true Azerbaijanian from the territory of Babak Khorremdin. I'm not afraid of saying the truth. But I confess as a free journalist I have betrayed Azerbaijan, my ethnic group, my country, my culture, my language, and my religion.
I pretended to be a professional and independent journalist and ignored the truth, for I did not want to see the realities. As Dr. Shariati (an Iranian sociologist) said, " I had been alienated" and could not see the suffering of my people. Now I say, I deceived myself like you and some of your colleagues.( I hope this judgement is wrong if so, then I apologize ). I accused the people as guilty and tried to deprive them of their human rights. I thought they did not deserve it to enjoy them.


Mr. President!
I was like you, I didn't behave as an independent journalist. I had not learned to see the realities. Daily schools and universities instructions prevented me seeing and understanding them.


Mr. President!
I was like you. I had good ideas for my people. I wished them welfare, security and equity before law. I believed in the territorial integrity of Iran and was against its break down. However, I learned to see and interpret the news according to the will of the Intelligence Ministry. So I offered security, respect for my country and my people. I did not want to be known as an advocate of any political, nationalist or separatist groups.
Actually I did not want to betray the people, but by ignoring a large part of the realities, I did it.
As a free journalist I'm ashamed and sorry.
Can you forgive me?


I want to confess!
I have often received the complaints of the Azerbaijani students who tried to report the suffering of their ethnic groups to the government, but I ignored them and their suffering, and accused them as extremists and ethnical separatists.
Actually, their reports could not be publicised and when I did it, I would be accused of being one of them. The Iranian mass media have always been dependent on the government and the ruling power. It was not important for me if the leader, president or the representatives of the Islamic assembly and the high judicial council did not concern them.
I believed that these students did not deserve to enjoy their human rights.
I confess and I'm ready to be heard in any court.
In the last 24 years the members of different ethnic groups, Turks, Beluchs, Arabs, Lurs, Turkmen, and Kurds have been regularly arrested. They have been pronounced as the guilty ones because they were against the unequalities.
They could only touch the problems and unequalities, that their ethnic group were confronted with. They protested and wanted to be heard by the Iranian regime.
I treated them as the separatists and did not defend their rights. I did not believe in the legitimacy of their desires. Actually, even as a separatist, treacherous and guilty they must be secured and protected by the law. They should have been supported and attended by political parties and due to the files presented they should have been heard in the court.
For providing confession they were rewarded with physical and psychological torture.
As a journalist I legitimised the behaviour of the judges and the investigators as they coerced these people into giving false evidence and providing confession..
I was very careful about the rights of the Persian prisoners. I reported their problems to the governors and even to the head of the three powers.
However, when a prisoner from Azerbaijan, Kurdistan, Beluchistan or Khuzistan remained in an isolated cell, I prevented visitation with their family, many of whom were unaware of the destinity of their children. I did not consider them as human beings.
I thought the Intelligent Ministry, the investigators, and the judges would act legitimately when they tortured the separatists because they deserved it.


I confess:
I did not mind the Azerbaijani intellectuals and politicians who had not been assimilated in the Persian culture. How could an intellectual one think in other way as the persians do? It was the separatist way of thinking. It was not possible to think independently.


I confess:
I did not respect the religious figures from other ethnic groups, especially the ones from Azerbaijan. If they belonged to the minority ethnic groups, then they deserved to be insulted, tortured, and executed.
Sherietmedary ( A religious authority from Azerbaijan) had a big role in leading the Iranians during the Islamic revolution. Without his support from Khomeyni and the revolution the victory was not possible.
I applaud the Persians, they supported Montezeri (A Persian religious authority who protested Islamic republic later). What is the difference of Montazery with Sheriatmedari? We must not forget that Sherietmedari rejected the Velayet-e fagih (the centralisation of all state authority around one supreme leader) 15 years before Montazeri did it. Sherietmedari rejected some of the articles of the constitution. He believed in secularism.
What have we done for him and his followers, who had been executed?
As a journalist, it was not important to me what happen to him and the Azerbaijani clergymen who had been replaced by the religious figures dependent on the Islamic regime.
Why they were guilty?
They advocated a way of thought that was different from the ruling power.
Should you not criticise Article 110 of the Constitution and the authority of the leader?
We are in the same position that 24 years ago Sherietmedari had begun.
I confess I never defended the Azerbaijani clergymen. I could not do it. We saw how their followers were arrested and executed.
I do not know how many of them miss their status as the religious authority, but I am sure every year on the anniversary of Sherietmedari many the followers are threated and even some are arrested by the security service. I paid no attention to them and therefore I have no more information about them. On the contrary I have much information about the clergymen of the court.
Please clarify whether or not I will be arrested because of this written information about Sherietmedari?
Believe me I have never been his follower.


I confess:
I confess that with exception to some details, I have never paid attention to the demands of the Azerbaijanis. They requested the implementation of Articles 15 and 16 of the Constitution. They always send their signed letters to you and requested the recognition of the Constitution.
What do you mean who is an ethnical separatist?
Is separatist some one who demands the execution of the Constitution?
Can we call the people, who beside the Persian language are interested in learning about their native language and demand its teaching in schools and universities as separatists?
Then the legislator is the real separatist, since he has legitimised and approved it.
Do you know how many youths from different ethnical groups have demanded it and as a result are in prison? They have been treated as the ethnical separatists and have been sentenced, some have been condemned to death.
Do you know how the youths from minority ethnic groups are driven to the separatism?
They are treated as the marginals who do not belong to the Iranians and their territory is not a part of Iran. Previously the Arab invaders had handled the Iranians in this manner.
They are not allowed to learn in their native language in the schools. Their history is not taught in the schools. The history of Azerbaijan, Kurdistan, Luristan Beluchistan has no place in the text books. Their music, dance, national clothes, tradition and their poets and literature are not presented in the universities.
Which scientific seminars are taking place about this area and their people?
Has anyone researched these ethnic groups and their provincial problems?
What is the rate of the migration among the unemployed minority groups?
How many of them are reduced to smuggling?
What is the rate of the investment in this area?
How does one live unemployed?
Is there another alternative except smuggling from Turkey and Iraq?
The rate of unemployment in the country is 12%, but is about 6% in Tabriz.
When we add the rate of the migrants from this area it would be more than 16%. We must not forget that east Azerbaijan and its population belong to one of the most important manufacturing provinces and people in the country.
What is the rate of unemployment in Ardebil, west Azerbaijan Zenjan, Kurdistan, Luristan and Beluchistan?
What is the rate of the daughters who are sold to the rich neighbour countries?
Why must families sell their children?
Did You know that monthly, millions of dollars of smuggled goods are imported into the country by the officials of the government and the dependent organisations?
I confess, I could not see them and I have not written about them. I surrendered myself to the diluted news preferred by the government, and closed my eyes to the realities.
Which solutions remain for the youths whose only demand is the implementation of the laws?
They request the teaching of their history, their culture, mother language, they want to go abroad, they defend their historical, political and religious figures, and as a result are always accused as the separatists.
The Azerbaijanis are not allowed to defend and respect the Babek Khorremdin (the famous leader of the revolt against Arab rule in the 9th century in Azerbaijan). They are not allowed to celebrate the anniversary and his remembrance at Babek's castle.
Was Babek been a traitor to the country?
In which text book was anything written about him and the history of his campaign against the Arab invasion?
Was not Babak an Iranian?
Is his territory(Azerbaijan) not a part of Iran?
Why are the Azerbaijanis who every year gather at Babek's castle and show their sympathy to their historic hero called separatists and pan-Turks?
Has in the last years a policeman, a governor or someone else complained about the behaviour of those Azerbaijanis who made the pilgrimage to the castle?
Have their slogans been separatists one?
Why do the governors prevent the people from going to the castle?
Why must they wait, and be investigated by armed soldiers at road blockades?
Why are hundreds of youths be summoned to the intelligence service every year before their pilgrimage to the castle?
They are derogated and insulted, and their musical instruments are absconded by the officials.
I confess, 21 of Azer 1324 and 1325 (12 December 1945-1946) is an important part of the history of Azerbaijan. It is not important if you accept it or not. During these years in a very short time Azerbaijan has profited from the provincial government. It brought a new and modern system of government that can be called as an example in Iran's history. I do not deny it that leaders of the movement have made some mistakes. However they stated that they did not aspire to secede from Iran.
Have they referred Azerbaijan as an independent state to the other countries and international organisations?
What have they done that your policemen do not allow his advocates to gather and celebrate in a park or even in a cemetery?
Why are these people are detained, and ill- treated by your officials?


I confess:
I was afraid of reporting these news. I'm afraid of being beaten and killed by civil policemen.
Is the celebration of the remembrance of Settar Khan and Bagir Khan ( two historical heroes who led the constitutional movement in Azerbaijan) a separatist movement?
Has anyone reported how many Azerbaijani youths are beaten and arrested in the ceremony of the remembrance of the constitution movement?
Wasn't it Sattar Khan and Baghir Khan who revived the constitution and presented it to Iran?
They could form an independent government in Azerbaijan and ignore the other parts of Iran, but they did not do it.
In the last 4-5 years the Azerbaijanis have begun to demand their legal and human rights, have any of your officials been injured or insulted as a result of this?
Why do you take revenge on Azerbaijanis?


Iranians! Mr. President!


I confess:
Although as a journalist I had to observe this important news, I did not do it.
How could I?
Had I, as a journalist, tried to do it, I would undoubtedly, have been killed.
Although I reported you the behaviour of the officials who beat me, they have not been heard in a court yet. My complaints about their behaviour had made them mad and they are now waiting for an opportunity to take their revenge.
What was the result of my complaints?
Have you already instructed them?
Please advice me as to the next proper course to pursue?
What must we do?
Whom shall we make a complaint?
Your policemen do not treat us as human beings. Not only they do not defend our rights, our life and our principles, but also they are the head of gangs that violate and disregard us.
Iranians! Mr. President!
You intellectuals and politicians wish the security and wellness for yourselves, but death for the rest of us.
I have not written about the suffering and the suppression that the Azerbaijanis are confronted with.
The Iranians are not familiar with the problems of the Azerbaijanis. The world and you have forgotten us. As if we do not live, or we have not got any problem and have lived under the best conditions with security.
I have made a mistake. Are you aware how your governors have behaved with these people?
Have you ever asked the minister and my colleagues at Selam newspaper how many ethnic groups who demended0 an authorisation for establishing a political party have actually obtained it?
You know tens of political parties have been established in Tehran. They have all their branches in different provinces throughout the country.
Do you know how many of the politicians of these provinces have demanded the organisation of provincial parties, but have not obtained a result?
Every ethnic group and province has its own particular problems, the members have the right to have their own political parties. Do you allow the ethnic groups to organise their parties to follow their ethnical aims?
The most important goal of the ethnic groups is the teaching of their mother language by native speakers in the schools.
What possibilities are there for the ethnic groups in this regard?
However the religious minorities are allowed to learn in their particular schools by their native teachers.
Must these groups demand their human rights by international organisations?
Do you know if the parties in Tehran have supported the rights of ethnic groups?
I want to know who wants the Azerbaijan to secede from Iran?
Is there a program for developing this area?
There are some organisations and people which with their behaviour drives the ethnic groups to separationist movements. I believe this trend is being pushed not by foreign countries but, by the behaviour of your officials and policemen.


Mr. President!


When you are afraid of the break down of Iran, you must grant the ethnic groups their legal and human rights. Why are you afraid of a federal system of government in Iran?


In different periods of the history Azerbaijan and Kurdistan people could proclaim their independence, but they have not done it. They are interested in having their autonomous government. They intend to be ruled according to their culture, tradition , geography and ethnicity. They want to have responsibility for their own problems.


You must be sure not only self-autonomous or federalism form of a government does not lead to break down of a country, but also it helps the government to deal with allot of important problems. This experience have been very successful in Germany, Sweden, Canada, USA, and....


In the end I request Mr. President to provide for the security and freedom of all Iranians, including Azerbaijanis and in particular, the ethnic journalists in reporting and publishing the news. The Iranians will condemn the authorities, you and me in future, and it will be remained in literature for along time.


Long live Iran
Long live Iranian ethnic groups
Long live freedom
Long live the freedom of the rights of free writtings


Your sincerely


Insafali Hedayet
The freelance journalist
Tebriz, 14.12.2003


Release Insafali Hidayet!


Mr. Insafali Hidayet is brave and freedom loving freelancing journalist from Tabriz. Recently he got arrested by security police in Iran for participating at a meeting in Berlin, where who are supporters of Iran as a republic had gathered.


Mr. Hidayet has been arrested several times by security police and also been molested by rogues. In his last open letter sent to President Mohammed Khatami he also sent his latest article "Who encourages other nations in Iran to revolt and separatism?" This letter was a protest against discrimination of the borders of Iran. According to the latest information we have received Mr. Hidayet is accused for espionage by the government in Iran.


We who have signed this latter feel an immense concern for his situation, and we want him released with no demands. We want all the democratic powers in Iran and the rest of the world to fight for his release.


This is protest letter that has been signed by more than 700 people who are renown in social, political and cultural issues. People from human rights organizations, democratic unions and political organizations even political prisoners in the well-known prison Evin. The name of the people and organizations is as follows:


http://www.tribun.com/1400/1434.htm

 
بازداشت انصافعلی هدايت تمديد شد


انصافعلی هدايت از روزنامه نگاران ايران که يک ماه است در بازداشت به سر می برد روز دوشنبه و در حالی که تصور می رفت آزاد شود مجددا با حکم تمديد بازداشت خود در اداره اطلاعات تبريز روبرو شد.
آقای هدايت روزنامه نگار تبريزی که در کنفرانس اتحاد جمهوری خواهان در آلمان شرکت کرده بود پس از بازگشت از اين کنفرانس بازداشت شد.



گوش كنيد گفتگو با فاطمه هدايت دختر انصافعلی هدايت


فاطمه هدايت دختر او در گفتگويی با بی بی سی گفت که مقامات قول داده بودند که وی با قيد وثيقه آزاد خواهد شد اما در آخرين لحظات تصميم آنها عوض شده است.


خانم هدايت گفت وکيل پدرش نيز تنها يکبار در روز دوم بازداشت با او ملاقات کرده و يکبار نيز در ملاقاتی که آقای هدايت با خانواده اش در منزل داشته موفق به ديدن او شده است.




Monday, February 16, 2004
 


کارزار دفاع از انصافعلی هدايت


گفتگوی دويچه وله با خانم ويکتوريا آزاد و آقايان حسن شريعتمداری و وهاب انصاری از اعضای کميته دفاع از انصافعلی هدايت،


گفت و گو: مهيندخت مصباح


روز جمعه ۲۴ بهمن ماه کميته دفاع از انصافعلی هدايت، خبرنگار مستقل و آزاد با انتشار بيانيه ای در سايت های اينترتنی اعلام موجوديت کرد. اعضای اين کميته هفت نفره از کشورهای اروپايی و آمريکا در صدد به راه انداختن کارزاری وسيع جهت جلب افکار عمومی به منظور دفاع از آزادی هدايت هستند. دويچه وله با خانم ويکتوريا آزاد و آقايان حسن شريعتمداری و وهاب انصاری از اعضای اين کميته گفتگوی راديويی انجام داد.


خانم ويکتوريا آزاد- استکهلم/ سوئد


دويچه وله: خانم آزاد چطور شد که به فکر تشکيل کميته ای از انصافعلی هدايت افتاديد آنهم در حاليکه بيش از يکماه از دستگيری ايشان ميگذرد؟


ويکتوريا آزاد: در واقع ما يکسری اقدامات پراکنده از همان روزی که اين اتفاق افتادانجام داديم . بعد فکر کرديم برای اينکه بتوانيم بهتر و با نيروی گسترده تری عمل کنيم اين کميته را تشکيل بدهيم. به دليل اين که برای مثال خود من در سوئد، دوستانی در دانمارک، در آمريکا و کشورهای ديگر اقدام های مشابهی انجام داده بوديم و در همين رابطه همديگر را پيدا کرديم و ديديم بهتر است کميته هماهنگ کننده ای تشکيل بدهيم. از جمله اقدام هايی من از همان ابتدا وقتی از همايش اتحاد جمهوريخواهان ايران برگشتم، انجام دادم، تماس با سازمان عفو بين الملل بود و طرح اين مسئله که ايشان فقط يک خبرنگار هستند و هيچ ارتباط خاص تشکيلاتی يا سياسی با اتحاد جمهوری خواهان نداشته اند و بالطبع به خاطرشغلی که دارند، ميتوانند برای تهيه خبر هرکجای دنيا سفر کنند و به هر مجمعی وارد شوند. از اينرو من اين مسئله را با آنها مطرح کردم که بعد از آن عفو بين المللی يک عريضه نوشت و از همين طريق امضاهای زيادی جمع شد برای آزادی ايشان.


دويچه وله: بازتاب اين کارزار دفاعی که از آقای هدايت به راه انداخته ايد در مجامع بين المللی تا کنون چه بوده است؟


ويکتوريا آزاد: انعکاس آن تا کنون درسازمان عفو بين الملل وسيع بوده و فراخوان آنها در تمام جهان دردسترس قرار گرفته و فقط محدود به جامعه ايرانی نبوده. در ارتباط با پارلمان سوئد من نامه های مکرری فرستادم و يک نامه هم اخيرا به وزير امور خارجه سوئد ارسال کردم و منتظرم ببينم چه اقدامی ميخواهند انجام دهند. دوستان ما در آلمان مصاحبه ها و ديدارهايی با نمايندگان پارلمان در ارتباط باآقای هدايت داشته اند و ازآنها تقاضا کرده اند تا برای آزادی هدايت عمل شود. بعد دوست ديگری داريم که در دانمارک با نمايندگان پارلمانی شورای اتحاديه اروپا ديدار داشته است ، فکر ميکنم اقداماتی که صورت گرفته انعکاس خيل خوبی داشته، فقط اينجا مسئله اين است که تا چه حد قوه قضاييه حاضر است به اين صداها گوش بدهد .


دويچه وله: انتظار داريد فراخوانی که شما در بيانيه تان به سازمانها، احزاب و شخصيت های داخل ايران داده اد با چه حمايتی مواجه شود؟


ويکتوريا آزاد: ما آرزو ميکنيم که با حمايت گسترده ای مواجه شود و بتوان از طريق اين فشار ها آزادی انصافعلی هدايت را ديد. ضمنا اقدام ديگری که صورت گرفت اين بود که ما خواهان آزادی فوری ايشان شديم و نامه ای را در سايت " ايران امروز" به معرض ديدگذاشتيم که ۷۰۰ امضاء جمع کرد. متن اين نوشته در حال ترجمه به چند زبان ديگر است و ما ميخواهيم آن را مراجع ذيصلاح بفرستيم. آرزو ميکنيم که اين اقدامات کمک کند به اين که ايشان آزاد شود و کسانی که آقای هدايت را بازداشت کرده اند، دست بردارند از اين فشارهايی که به شدت با ميثاق های حقوق بشر مغايرت دارند.


دويچه وله: آيا توانسته ايد اطلاعاتی در مورد وضعيت کنونی آقای هدايت و خانواده اش با تماس مستقيم کسب کنيد؟


ويکتوريا آزاد: واله، گويا خانواده ايشان مشکل دارند. ميترسند اگر تلفن شود، صحبت کنند. دوستی اخيرا با دختر ايشان کمی صحبت کرده بود. جز يک ديدار که با حضور وکيل اش با خانواده کرده، ديگر ملاقاتی نداشته ولی زمزمه هايی شنيده ميشود که ممکن است ايشان را آزاد کنند. نميدانم تا چه حد اين ميتواند صحت داشته باشد.


آقای حسن شريعتمداری - هامبورگ/ آلمان


دويچه وله: آقای شريعتمداری چه شد که پس از يکماه که از دستگيری انصافعلی هدايت ميگذرد، به فکر تشکيل کميته دفاع از او افتاديد؟


حسن شريعتمداری: اولا که ما ديديم نيروهای سياسی داخل ايران و اصلاح طلبان و ديگران، بيشتر نسبت به زندانيان سياسی طيف خود حساس هستند و مخحصوصا شهرستانی ها و کسانی که صدايشان به بيرون از دايره خودشان نميرسد از اين حمايت محرومند، يک ماهی گذشت و آن حساسيت لازم برای دفاع از انصافعلی هدايت به وجود نيامد. ثانيا محاکمه ايشان نزديک است و ما حس ميکنيم اين طيف امينتی آذربايجان که قبلا هم ايشان را مورد ضرب و شتم قرار داده و در چند مورد دستگير کرده بودند، منتظر بهانه و تسويه حساب با ايشان بوده اند و حضور وی به عنوان مخبر در جمع اتحاد جمهوری خواهان ايران با وجوديکه هيچ رابطه خاصی با اين جمع نداشت و تنها بعنوان روزنامه نگار مستقل در آن شرکت کرده بود، ميتواند بهانه خوبی برای تسويه حساب های گذشته باشد. بنابراين به فکر افتاديم کميته ای مستقل که هيچيک از اعضای آن رابطه خاصی با آقای انصافعلی هدايت ندارند و تنها به خاطر پشتيبانی از يک خبرنگار آزاد و شجاع و خواهان استقلال و دمکراسی ايران مايلنداز او دفاع کنند، تشکيل دهيم.


دويچه وله: به نظرميرسد که فراخوان شما روی سخنش بيشتر با مجامع بين المللی باشد. شما اقدامی در جهت جلب حمايت سازمانها و شخصيت های داخلی نکرده ايد؟ به ويژه انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ؟


حسن شريعتمداری: ما با انجمن دفاع از آزادی مطبوعات تماس گرفتيم. آنها استدلال کاملاسطحی ای دارند مبنی بر اينکه ايشان عضو اين انجمن نيست و بنابراين آنها از لحاظ قوانين داخلی خود نميتوانند از او مستقيما دفاع کنند. در حاليکه اسم انجمن دفاع از آزادی مطبوعات نشان ميدهد که شرط دفاع از خبرنگاران و مطبوعات نبايد مشروط به عضويت آنها در چنين نهادی باشد و ما اين استدلال را نمی توانيم بپذيريم. با ديگران هم تماس گرفتيم. در حد بسيار غير شفاف، اقداماتی انجام شده اما ما منتظر اقدام های بيشتری بوديم که نشد. بهمين دليل تنها راه را استمداد از نيروهای بين المللی ديديمو اميدواريم از اين طريق به نتيجه برسيم.


دويچه وله: ميتوانيد شمه ای کوتاه از تماس ها و واکنش ها در رابطه با کارزار دفاع از انصافعلی هدايت بر شمريد؟


حسن شريعتمداری: بله. مابا خبرنگاران بدون مرز، وکلای بدون مرز، عفو بين الملل و دو سه ارگان و سازمان بين المللی ديگر تماس گرفتيم. همه آنها بيانيه هايی دادند مبنی بر دفاع از حقوق انسانی آقای هدايت و حقوق صنفی و خبرنگاری او و خواسته اند اين محاکمه که اصولا قانونی نيست برگزار نشود و اگر هم برگزار شد عادلانه و بر اساس قوانين شناخته شده بين الملل باشد. ما همچنان در صدد هستيم اين قضيه را ازطرف پارلمان های اروپا هم مطرح کنيم و بخواهيم از اودفاع کنند.


دويچه وله: آيا اين نامه ها و دعوت ها تاکنون تاثير و پاسخی هم به همراه داشته است؟


حسن شريعتمداری: نخير. فقط به ايشان دو ملاقات با خانواده اش دادند. اين دو ملاقات حتی نصف زمان لازم را که توافق کرده بودند، در بر گرفته و بعلاوه همراه با مراقب هم بوده و او نتوانسته با اعضای خانواده اش به راحتی صحبت کند.


در حقيقت اتهاماتی که به ايشان وارد کرده اند بسيار سنگين است و هيچ ربطی به کاری که ايشان کرده ندارد. ايشان در يک جلسه بين المللی ، علنی و شفاف که از طريق اينترنت پخش ميشده، بعنوان مخبر شرکت کرده ووظيفه اش گزارش دهی بوده، نه عضو اين تشکيلات بوده و نه ارتباطی با آن داشته ولی جرم هايی که متوجه ايشان است در حقيقت تبانی با ضد انقلاب، توهين به رهبری و به خطر انداختن امنيت ملی است که هيچکدام مصداق عملی نيست که وی انجام داده و معلوم ميشود که اين صرفا يک پرونده سازی است برای اينکه صدای خبرنگاران آزاد و شجاع را چنانکه قبلا خاموش کرده اند. باز هم بيشتر خاموش کنند


البته ايشان وکلايی دارد ولی نميدانم بدون مساعدت بين المللی، صرفا از طريق قانونی خواهند توانست از ايشان دفاع کنند يا نه.


آقای وهاب انصاری - کلن/ آلمان


دويچه وله: آقای انصاری برنامه های شما برای بين المللی کردن از کارزار دفاع از انصافعلی هدايت چيست؟


وهاب انصاری: همانطور که ميدانيد چند هفته قبل آقای هدايت را پس از بازگشت از کنگره اتحاد جمهوريخواهان در برلين دستگير کرده اند. ما عده ای از دوستان و علاقمندان آقای هدايت يک کميته برای آزادی اوتشکيل داديم و کاری که تا کنون کرده ايم اين بوده که به تمامی سازمانهای بين المللی حقوق بشر مثل امنستی مراجه کرده و وضعيت را شرح داديم، در اينمدت فراخوانی داديم برای جمع آوری امضاء در دفاع از انصافعلی هدايت که بيش از ۷۰۰ نفر آن را امضا کردند. حدود پانزده شانزده سازمان دمکراتيک ازآقای هدايت دفاع کرده اند. ما ميخواهيم اين امضاها را در اسرع وقت به زبان انگليسی ز ساير زبانها زنده ترجمه کنيم و برای سازمانهای بين المللی حقوق بشر و پارلمانهای دولتهای اروپايی بفرستيم تا اين کارزار را وسيعتر کنيم.


دويچه وله: آيا دوستان آقای هدايت خبر جديدی از وضع او دارند؟


وهاب انصاری: روز سه شنبه شب به هدايت ملاقات حضوری با خانواده اش داده اند. تحت نظر و با مامور. آن هم به مدت ۲ ساعت و نيم که قرار بوده پنج ساعت باشد.


دويچه وله: اميدوار هستيد چه حمايتی در داخل کشور از سوی نهادها جلب شود؟


وهاب انصاری: ما انتظار داريم آنها برای آزادی يک روزنامه نگار مستقل فعاليت کنند. به ويژه مطبوعات و رسانه های اصلاح طلب که ادعای دفاع از آزاديهای بيشتر را دارند، از ايشان به عنوان يک آزاديخواه، يک روزنامه نگار مستقل دفاع کنند. متاسفانه در اين مدت به ويژه رسانه های داخلی کاملا سکوت کرده اند. برای ما عجيب است که انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ساکت مانده و مطبوعات داخلی حتی خبر دستگيری ايشان را منعکس نکرده اند. عجيب است که اينها چرا آزادی را نه برای همه، بلکه برای کسانی ميخواهند که رابطه نزديکتری با آنها دارند. متاسفانه در اين عرصه هم، اصلاح طلبان حکومتی، خودی و غير خودی ميکنند و کاری به سرنوشت کسانی که از لحاظ سياسی با آنها نزديک نيستند، ندارند.


Saturday, February 14, 2004
 

QIZCIĞAZ ATASININ SƏRBƏST BURAXILMASINI TƏLƏB EDİR
Söhbət müstəqil jurnalist İnsafəli Hidayətin həbsindən gedir


SƏDRƏDDİN


Qızcığaz atasının sərbəst buraxılmasını tələb edir. Söhbət müstəqil jurnalist İnsafəli Hidayətin həbsindən gedir.
Dünya Azərbaycanlılarının Haqlarını Müdafiə Komitəsi Azərbaycanlı Siyasi Məhbusların Müdafiə Komitəsinin yaydığı bildirişə əsasən, belə bir xəbər yayılıb - Təbrizdə müstəqil jurnalist kimi fəaliyyət göstərən İnsafəli Hidayətin yeniyetmə qızı Fatimə hələ də həbsdə yatan atasını görməyə müvəffəq olmayıb. O, hakimiyyətdən atasının tezliklə azad olunmasını tələb edir.


Azərbaycanlı Siyasi Məhbusların Müdafiə Komitəsi jurnalist İnsafəli Hidayətin vəziyyətindən narahat olduğunu bildirir. Onların yaydığı bəyanatda daha sonra göstərilir ki, insan hüquqlarının müdafiəsi ilə məşğul olan təşkilatlar və parlament nümayəndələri də İ.Hidayətin azadlığa buraxılmasına yardım etsinlər.


Xatırladaq ki, İ.Hidayət bu ilin yanvarında Almaniyada yaşayan bir qrup iranlı mühacir tərəfindən Avropaya dəvət edilmişdi. O, səfərə hazırlaşan ərəfədə ETTELAAT-ın Təbriz şöbəsi tərəfindən sorğuya çağırılmışdı. Lakin bu çağırışa cavab olaraq o bildirmişdi ki, səfərdən döndükdən sonra onlarla görüşəcək. Almaniya səfərindən qayıdan kimi - yəni yanvarın 26-da onun yaşadığı evə təhlükəsizlik orqanlarının bir qrup nümayəndəsi gəlib. Onlar İ.Hidayətin evində axtarış etdikdən sonra onu özləri ilə aparıblar.


Jurnalist həmkarımız bu günədək həbsdə saxlanılır. Onu da bildirmək istərdik ki, İ.Hidayət parlament seçkiləri ilə bağlı ölkədə yaranmış vəziyyətə dair "Azadlıq" radiosunun Azərbaycan redaksiyasına şərh və xəbərlər verirdi. O, ötən il Babək qalasına edilən yürüş ərəfəsində də həbs olunmuşdu.


Başı ölkə daxilindəki çeşidli problemlərlə nə qədər məşğul olsa da, rejim istənilən və hər hansı səviyyədə müstəqil düşüncəyə sahib Güney Azərbaycan türkünə təzyiq göstərməyi bir an belə yaddan çıxarmır. İrandan, o cümlədən Güney Azərbaycandan ölkə xaricinə səfər etmiş, tələbə, qəzetçi və ya hər hansı bir peşənin sahibi olan ziyalı geri döndükdən sonra çox zaman hakimiyyət tərəfindən sorğu-suala çəkilir. Əvvəllər də yazmışdıq ki, Güney Azərbaycandan Quzeyə gəlmiş tələbələr geri dönəndə onlara Bakıda gördükləri işlərlə bağlı əcaib suallar verirlər.


Bir güney azərbaycanlı müstəqil jurnalist Almaniya səfərindən qayıtdıqdan sonra onun təqib ediləcəyi və ya həbs olunacağı gözlənilən idi. Çünki rejim Azərbaycanın fikir adamlarını dünyadan təcrid etməyə çalışır. Bu addımı o, Azərbaycan türklərinə qarşı edilən milli zülmün dünya ictimaiyyətinin nəzər diqqətinə çatmamasından ötrü atır. Təbii ki, İ.Hidayətin bu mövzuda söhbət edib-etmədiyini bilməsək də, hakimiyyətin davamlı olaraq belə tədbirlərə əl atdığından xəbərdarıq. Bu baxımdan Fatimə Hidayətin rejimdən tələbi müdafiə oluna bilər. Bu qızcığaz ata həsrəti çəkən nə birinci, nə də sonuncusudur. Mövcud hakimiyyət belə antihumanist hərəkətləri ilə illər uzunu ata-anasının yolunu gözləyən neçə-neçə cocuğu intizarda qoyub...

Friday, February 13, 2004
 
فرزندان انصافعلي هدايت: انصاف نيست انصافعلي از ياد برود

بنام حق

با سلام


نمي دانيم به چه مي انديشيد ودر چه افكاري غوطه ور شده ايد .نمي دانيم چرا مهر سكوت بر لب زده ايد و ساكت و خاموش نظاره گر اين حقايق شده ايد . فقط مي دانيم , مي دانيم , كه همه آزادند بينديشند و عقيده ونظر خود را بيان كنند . همه آزادند تا بر مبناي حقايق به قضاوت بنشينند.


پدرمان , انصافعلي هدايت به عنوان انساني آزاده و خبرنگاري مستقل داراي قدرت انديشه و عقيده است و كسي نبايد جلوي سير افكار وي را بگيرد.


پدر مهربانمان, انصافعلي هدايت ايراني است كه قلبش براي وطنش مي تپد و حتي خود مي گفت كه حاضر است جانش را در راه رفاه مردم و مملكتش نثار كند. او نمي خواهد قهرمان باشد , زيرا افكار وي وسيعتر از محدوده قهرماني است او مردي آزاده است , مي كوشد تا صلح آورد , بيان مي كند تا انديشه بسازد و فكر مي كند تا زنده بماند.حال چگونه مي توان ايستاد و خيره ماند تا دست سرنوشت ، بيرحمانه از جامعه ، مردي ديگر از مردان اين مرز و بوم را جدا كند .


بياييد از خود بپرسيم ، "آيا حقيقت و راستي در اين دنياي فاني نابود شده است ! آيا جامعه ما بايد به سوگ فضايل اخلاقي بنشيند ؟ " اگر نه ، پس چرا اينگونه مات و مبهوت شده ايم ؟ چرا نميتوانيم دست ياري به حقيقتي در زنجير ، دراز كنيم .


شايد پرده اي از ابهامات و يا صحنه اي دروغين از تصاوير، ما را از حركت بازداشت ، اما ما نه به عنوان فرزندان هدايت ، بلكه به عنوان يكي از فرزندان ايران زمين ، كه پدرش را در بند مي بيند ، از شما خواستاريم تا به درد دلهاي ما گوش فرا دهيد و عادلانه قضاوت كنيد .


پدرعزيزمان ، انصافعلي هدايت خبرنگاري آزاد و مستقل از ايران ، از ميان مردم درد كشيده به پا خاست تا حقايق واقعي را بيان كند . در اين راه مشكلات زيادي وجود داشت ولي همه را به عشق مردم ايران زمين ، اين ديار ديرين به جان خريد . در برابر آماج مشكلات ايستادگي كرد ، به همين علت به هيچ قيمت و بهايي حقيقت را نفروخت و دردهاي زيادي را متحمل شد . او مانند بسياري از انسانهاي آزاده ، آزادي و صداقت را با پول و ريا و تزوير عوض نكرد و صاف و صادقانه به تك تك اين مردم خدمت كرد .


حال افكار جديد پيدا مي شود كه وي را جاسوس مي خوانند ، جاسوسي كه هيچ ثروتي ندارد . چگونه مي توان او را جاسوس پنداشت در حالي كه براي سعادت وطن خود مي كوشيد و با امضا، اسم و نوشته هاي خويش با مردم دنيااز مشكلات موجود در جامعه ما ، سخن مي گويد . چگونه مي توان او را تجزيه طلب دانست در حالي كه براي سعادت مردم جاي جاي ايران چه كرد ، لر ، فارس ، ترك ، بلوچ و چه مسلمان و غير مسلمان تلاش مي كند . چگونه مي توان او را تنها گذاشت در حالي كه او ما را تنها ، در عالم پر از دروغ رها نكرد . او به گروه خاص ، حزب يا ارگاني وابسته نيست و همه او را خبرنگاري آزاد و مستقل مي شناسند .


مسلم است كه خورشيد حق و راستي در پشت ابرهاي تهمت و دروغ پنهان نخواهد ماند .




با كمال سپاس : فرزندان انصافعلي هدايت


 

نامه انجمن قلم آلمان به محمد خاتمي در اعتراض به دستگيري انصافعلي هدايت



To the
President of the Islamic Republic
His Excellency Hojjatoleslam Sayed Mohammad Khatami
The Presidency
Palestine Avenue
Azerbaijan Intersection
Tehran
Islamic Republic of Iran
Khatami@president.ir


رياست جمهوري اسلامي ايران
عاليجناب حجت اللاسلام سيد محمد خاتمي،


عاليجناب،
با کمال تأسف اطلاع يافتيم که روزنامه نگار معروف آذربايجاني تبار آقاي انصافعلي هدايت اندکي پس از بازگشتش از آلمان در تاريخ 16.1.2004، در تبريز توسط مأموران امنيتي بازداشت شده است. با توجّه به اينکه دادگاه ايشان بزودي تشکيل خواهد شد، از شما ميخواهيم تا هرچه در توان داريد در جهت آزادي آقاي هدايت بکار گيريد، تا ايشان بتوانند بدون هرگونه مانعي به کار روزنامه نگاري خود ادامه دهد.
انجمن قلم آلمان معتقد است که آقاي هدايت فقط بخاطر استفاده از حق آزادي بيان انديشه خود، دستگير شده است. حقي که در منشور جهاني که ايران نيز آنرا امضاء نموده، مورد تأکيد قرار گرفته است.


دکتر کارين کلارک
نايب رئيس و مسئول نويسندگان در بند (Writeres-in-Prison)


13.2.2004


cc. Botschaft
der Islamischen Republik Iran
Podbielskiallee 65-67
14195 Berlin
Fax 030-84353 535

Thursday, February 12, 2004
 



انصافعـلی هدايتی آزاد ائـدين !


انصافعلی هدايت ، ايرانين آذری کؤکلی روزنامه نگاری بو ايل ژانويه نين 16 سـيندا آلمان سفرينن قاييداننان سورا ، جمهوری اسلامی ايرانين امنيتی پليـسـينين طرفينن توتولدو . هدايت اؤز آلمان سفرينده سورگون ايرانلی لارين بير بؤلومونون ييغينجاغيندا شرکت ائله دی . تا روزنامه نگارعـنوا نيندا جلسه دن ، خبر يازسين . او هئچ واخت بئله بير فرصتی تاپا بيلمه دی . اوجلسه مدتينده ده دانيشمادی . اونا گؤره ده بو جلسه لرين دانيشيقلارینا عاييد اونون نظرينین نه اولدوغوننان هئچ کيمين خبری يوخدور .


انصافعلی هدايت عادی روزنامه نگار دئييل . او اؤزونون متعـدد مقاله لرينده ايرانين ظلم گؤرموش مليت لری اوچون مساوی حاقلار ايسته ييبدير . دئمه لييک کی ، ايرانين يوزده 68 دن آرتيق جمعيتی نی فارس اولمويان خالقلار تشکيل ائدير . آما فارسی ديلی بوتون ايرانين رسمی ديلی آدلانديريلير . بونون نتيجه سينده ايراندا ياشـييان خا لقلارين چوخونون ملی و ديل هويت لری تام شکيلده گؤزدن ايراق ساخلانيلير . ايللر بويو ، ظلم گؤرموش مليت لرين ، مساوی حاقلارا چاتماغی اوچون هرجوره چاليشديقلاری، جمهوری اسلامی ايرانين وسيله سيننن رحمسيزجه سينه تاپدالانيب. انصافعلی هدايت ده چوخلو آذری کؤکلو يازيچی و روشنفکرلرکيمی ، هانسی بير مليتدن ديرسه اومليته مساوی حق قازانماق داليسيجا دير . اوبو ياخينلاردا جمهور رئيسی خاتمييه بير آچيق مکتوب يازیب و اوننان آيدينجاسينا ايسته دی کی ايران مليت لرينين مساوی حاقلارين تامين ائتمک اوچون قدم گؤتورسون . هدايت بشر حقوقونون جهانی اعلامييه سينه آرخالاناراق ، چوخ کسگين لحن و لاغا قويان بير ديلينن ، اؤز فرقلی ياناشماسين ايران مسئله لرينه و دموکراسی موضوعسونا عاييد بيان ائله دی و بوتون ايرا نلی لارين حاق اولان حاقلارينين حاقلانديرماسين ايسته دی . سياسی و حقوق بشر ناظرلری اينانيللار کی ايگيد هدايتی توتماق اوچون تکجه بير دليل اولا بيلر : اونون آذری کؤکلو اولدوغو و تاپدالانميش آذری کؤکلو و آيری مليت لردن ، معروض قالديقلاری ظلمین رفع اولماسينی ، ايستـمـه يی .


بيز؛ بو مکتوبو امضا ائلييه نلر، کی ايرانين همان منطقه سيننن چيخان روشنفکر يازيچی و دانشگاهی لرينننيک ، جمهوری اسلامی ايرانين مقاملاريننان اصرارا ايسـتيريک کی ، بو ايگيد روزنامه نگاری تئزليکنن زنداننان بوراخيب و مليتلرين ، دموکراسی و مساوی حقوقا چاتماغی اوچون مبارزه لرينين اوزون يوللاريندا تؤرنميش ســد لری اورتادان گؤتورسون و بيرده بو کی بوتون سياسی زندانی لرين آزادليغين طلب ائديريک .


دکتر محمد علی فرزانه ( آذربايجانين ديل و ادبيات استادی(
دکتر ضياء صدرالاشرافی ( جامع شناس و فرانسه نين FAO عضوی(
دکتر رضا براهنی (شاعر، يازيچی ادبی نظريه پرداز، کانادانين تورنتو شهري دانشگاهيندا تطبيقی ادبيات استادی(
ناصر مرقاتی ( شاعر و آذربايجان ادبياتی تنقيدچی سی(
دکتر صديقه عدالتی ( جامعه شناس (


 



انصافعلي هدايت را آزاد کنيد!


انصافعلي هدايت، روزنامه نگار آذري تبار ايراني پس از بازگشت از سفر خود به آلمان در 16 ژانويه سال جاري ، توسط مأموران امنيتي جمهوري اسلامي ايران بازداشت شد. هدايت در سفر خود به آلمان به يکي از جلسات جمعي از ايرانيان تبعيدي رفت تا به عنوان روزنامه نگار گزارشي از جلسه تهيه کند. او هرگزچنين فرصتي را به دست نياورد.


او در طول جلسه هم حرفي نزد. در نتيجه کسي از نظر او درباره مذاکرات آن جلسه خبري ندارد. ممکن است دلايل ديگري براي بازداشت اين روزنامه نگار روشن بين وجود داشته باشد.


انصافعلي هدايت روزنامه نگار معمولي نيست. او در مقالات متعدد خود خواستار حقوق مساوي براي مليت هاي ستمزده ايران شده است. گفتني است که بيش از 68 درصد جمعيت ايران را مردمان غيرفارس تشکيل مي دهند. اما زبان فارسي، زبان رسمي سراسر ايران قلمداد ميشود. در نتيجه هويت هاي ملي و زباني اکثريت مردماني که در ايران زندگي مي کنند بکلي ناديده گرفته مي شود. در طول سالها هرگونه کوشش از سوي مليت هاي ستمزده در جهت کسب حقوق مساوي ، توسط جمهوري اسلامي ايران بيرحمانه سرکوب شده است. مثل بسياري از نويسندگان و روشنفکران آذري تبار، انصافعلي هدايت نيزدنبال حقوق مساوي براي مليتي است که بدان تعلق دارد. او در نامه سرگشاده اي که اخيرا خطاب به رييس جمهور خاتمي نوشت به صراحت از او خواست که قدمهايي در جهت تأمين تساوي حقوقي مليت هاي ايران بردارد. هدايت با تکيه بر اعلاميه جهاني حقوق بشر، با لحني بسيار قاطع و زباني طنزآميز، برخورد متفاوت خود با مسايل ايران و موضوع دموکراسي در ايران را بيان داشت و خواستار احقاق حقوق حقه همه ايرانيان شد. ناظران سياسي و حقوق بشرمعتقدند تنها يک دليل براي بازداشت هدايت شجاع وجود دارد: آذري تبار بودن او، و درخواست رفع ستمزدگي که آذري تباران و ساير مليت هاي سرکوب شده، بدان محکوم شده اند.


ما امضاء کنندگان اين نامه، که از روشنفکران، نويسندگان و دانشگاهيان برخاسته از همان منطقه از ايران هستيم، از مقامات جمهوري اسلامي ايران مصرا مي خواهيم که هرچه زودتر اين روزنامه نگار شجاع را از زندان آزاد کند، و نيز همه موانعي را که بر سر راه مبارزه طولاني مليت هاي ستمزده ايران در جهت احقاق حقوق مساوي و دموکراسي وجود دارد، از سر راه بردارد. و نيز ما خواستار آزادي همه زندانيان سياسي هستيم.


دکتر محمدعلي فرزانه ( استاد زبان و ادبيات آذربايجاني )
دکتر ضياء صدرالاشرافي ( جامعه شناس و عضو FAO فرانسه )
دکتر رضا براهني ( شاعر، نويسنده و نظريه پرداز ادبي و استاد ادبيات تطبيقي دانشگاه تورنتو- کانادا )
ناصر مرقاتي ( شاعر و منتقد ادبيات آذربايجاني )
دکتر صديقه عدا لتي ( جامعه شناس )


 



انصافعلی هدایت روزنامه نگار آذربایجانی را آزاد کنید!


انصافعلی هدایت، روزنامه نگار آذربایجانی ایران پس از بازگشت از سفر به آلمان در 16 ژانویه توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی در خانه خود در تبریز بازداشت شد. انصافعلی هدایت که به مقتضای حرفه روزنامه نگاری خود و برای تهیه گزارشی از گردهمائی "جمهوری خواهان ایران" به برلین سفر کرده بود هرگز نتوانست گزارش سفر خود را منتشر نماید.


انصافعلی هدایت روزنامه نگاری است که در مقالات، نوشته ها و گزارش های متعدد خود خواستار حقوق مساوی برای ملیت های ستم دیده ایران شده است. ملیت هائی که بیش از 65 در صد مردم ایران را تشکیل می دهند، ولی زبان و فرهنگ آنان به سود زبان رسمی و دولتی فارسی به کلی نا دیده گرفته می شود. در طول 24 سال اقتدار جمهوری اسلامی ایران – همانند دوران پهلوی ها- هر گونه کوشش و تلاش ملیت های ستم زده ایران در جهت کسب حقوق مساوی، با برچسب تجزیه طلبی، تهمت بیگانه پرستی و جاسوسی سرکوب شده است.


انصافعلی هدایت در نامه سرگشاده ای که اخیرا خطاب به رئیس جمهور خاتمی نوشت، با تکیه به اعلامیه جهانی حقوق بشر به صراحت از وی خواست که قدم هائی در جهت تامین تساوی حقوق ملیتهای ایران که در قانون اساسی ایران تصریح شده است بردارد. او با لحنی قاطع و با زبانی طنزآمیز نوشت:


" ملت ایران، آقای رئیس جمهور!


راستی! تجزیه طلب کیست؟ هر کس که خواستار اجرای قانون اساسی باشد تجزیه طلب است؟ هر کس که بدون توطئه، نیرنگ و بده بستان سیاسی از سران این مملکت بخواهد تا قانون اساسی را اجرا کرده و به او هم اجازه دهند تا در کنار زبان فارسی (رسمی) به زبان ترکی، کردی، عربی و ... درس بخواند و بنویسد، تجزیه طلب است؟ چه راهی برای جوانان مانده است که خواستار اجرای قانون هستند، اما تجزیه طلب نامیده میشوند. آنها خواستار توجه به آموزش رسمی تاریخ، زبان موسیقی، رقص ( فرهنگ و تمدن) مربوط به قوم خود هستند اما تجزیه طلب نامیده می شوند، کار می خواهند تجزیه طلب نامیده می شوند، به کشورهای خارجی سفر می کنند تجزیه طلب نامیده می شوند، به حوادث تاریخی قوم خود توجه می کنند تجزیه طلب نامیده می شوند، از شخصیت های سیاسی، دینی و تاریخی خود دفاع می کنند یا از آنان قدردانی می کنند تجزیه طلب نامیده می شوند.


راستی می دانید که احترام به" بابک خرم دین"، در ردیف اتهامات تجزیه طلبی است؟ که مردم آذربایجان حق ندارند از بابک خرم دین خود، تجلیل کنند؟ حق ندارند هر سال چند روز در کوه و دشت و جنگل های قلعه بابک اجتماع بکنند و یاد و خاطره آن قهرمان آذری را گرامی بدارند".


دختر آقای انصافعلی هدایت، فاطمه هدایت، در تبریز به خبرنگاران گفته است: اتهامات غیر رسمی پدرم جاسوسی و توهین به مقام رهبری است! بهانه دستگیری انصافعلی هدایت شرکت در گردهمائی برلین است ولی در اصل او بخاطر آذربایجانی بودن، بخاطر دفاع از حقوق قانونی و دموکراتیک ترکان آذربایجان و دیگر ملیت های ایران است که تحت انواع فشارها توهین ها و نا مردمی هاست.


بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان ایران در کانادا می گوید: انصافعلی هدایت را هر چه زودتر آزاد کنید.


بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان ایران در کانادا می گوید: حقوق مساوی ملیت های ایران را تامین کنید.


بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان ایران– کانادا


 



انصافعلی هدایتی اونوتمایاق!


... انقلابین آرمانی اولان دمکراسی و محروم خلق لرین حقوقونونون تامینی- بیر صنفین الی ایله جاپدیریلمیش ، انحرافا چکیلمیشدیر. بیز بو حقوق‌لاری الده ائتمک ایچون باشقا یولوموز و آلترناتیویمیز یوخدور: عینی مبارزه‌نی ینی اسلوب و پریسیپ‌لرله داوام ائتمه‌لی‌ییک ... بو ایسه بیز بوتون وجودوموزلا ائل اوغلو « انصافعلی هدایت » و باشقا محبوس ژورنالیست ‌لرین آزاد اولماسینی طلب ائدیب، ایرانین او گونون آرزو ائدیریک کی عقیده، دیل و انسانی حقوقلاری بوتون خالق لار ایچون تامین اولونموش گؤره ک.


م. الوان اوغلو
m_elvanoglu@yahoo.com
پنجشنبه ٢٣ بهمن ١٣٨٢ – ١٢ فوريه ٢٠٠۴


بو گونلر ایران‌دا بحرانلی وضعیت یاشانیر. بوتون نظرلر مجلیس‌ده کئچنلر و گلن‌آی کئچیریله‌جک سئچکی‌لره توپلانمیشدیر. آذربایجان فعال لاری، او جمله ‌ده‌ن اونیورسیته [دانشگاه ] اؤیرنجی‌لری‌ده بو تحرکاتی یاخیندان ایزله‌ییب و دقت‌له شرایطی گؤز آلتینا آلمیشلار. آمما اورتالیقدا گؤزده‌ن ایته بیلن بیر نئچه ماتریال‌لاردا واردیر کی هئچ اولماسا ژورنالیست لیک ‌وظیفه‌سینده‌ن اؤترو، اونلاری اورتایا گتیریب، خلقین، یا دا دونیادا انسان حقوق لارینی مدافعه ائده ن تشکیلاتلارین یادینا سالمالی‌ییق.


بو قضایالارین بیری ایراندا ژورنالیست‌لرین باشینا گلن‌لردیر. بیلدیگینیز کیمی ایران، دونیادا ژورنالیست لرین ان بؤیوک زندانی ساییلیر . بو سببدن، بو مسئله‌نی باشقا مسئله‌لرین کؤلگه‌سی آلتینا توتماق باغیشلانماز بیر سهو اولا بیلر. بس عینی بحرانلی شراییطی مملکت‌ده نظره آلماقلا برابر « انصافعلی هدایت » ی یادا سالیب اونون سربست بوراخیلماسیندا بیرداها تاکید ائدیریک. بیز ایسته‌میریک ایرانلی ـ کانادالی موخبر « زهرا کاظمی» نین جریاناتی، باشقا ژورنالیست‌لرین باشینا گلمیش اولا. خصوصی ایله بونو علاوه ائتمه‌لی‌یم کی سیاسی و مستقل ژورنالیست لرین زنداندا جان تهلوکه‌سینین ریسکی ، اونلارین حؤکومت ایچینده هئچ بیر قانادا [جناحا] ـ باغلی اولمادیقلاری ایچون ، داها چوخالیر.


و انصافعلی هدایت بونلاردان بیری دیر. اونون آدی خاتمی‌یه یازدیقی آچیق مکتوبو ایله دیللره دوشوب بیرمستقل آذری ژورنالیست کیمی سرحدلرده‌ن آشیب دونیایا یاییلدی. ‌هدایت او مکتوبدا جسارتله زندانلاردا باشینا گلن‌لری آنلادیب و قورخمادان خاتمی‌نین ایشکنجه چیلر حاقدا دوتدوقو فیگورو و « بیز فتنه‌نین گؤزون یئرینده‌ن چیخارتمیشیق » ادعاسینی سوال آلتینا آلدی. بئله‌لیکله خاتمی‌نین خارجه‌ده آپاریلان « تمدن‌لر دانیشیغی [گفتگوی تمدن ها ] » تبلیغاتینین قاباغین کسه‌رک عملا اؤزونه موحافظه‌کارلارلا برابر خاتمی دسته‌لرین ایچینده‌ن‌ده دوشمن قازاندیردی. بلکه بو گون اصلاح‌چیلارین هدایت‌ین توتولماسی خصوصوندا سکوت و قیدسیزلیک‌له قارشیلامالاری بوندان عبارت اولابیلر.


آمما تبریزلی هدایت یورولماز گئرچک بیر ژورنالیست کیمی ائله همین قیسا مدت‌ده چوخلو عرصه‌لرده چالیشقانلیقلا اشتراک ائتدی. بم شهرینده لاپ حادثه‌نین باشیندان حضورو و زلزله ایله علاقه‌دار جانلی رئپورتاژلا مصاحبه لری، اونو نه قدر مسلگینه و مستقل‌لیگینه باغلی اولدوغونو آچیقجا گؤستردی . او بو رئپورتاژلاردا اؤزونه عائید اولان تنقیدی لحنی ایله اسلامی جمهوری‌نین مسئول‌لارینی تنقید ائدیب، اونلارین زلزله ایله علاقه‌دار ان کیچیک ایشلرین عهده‌سینده ن بئله گله بیلمه‌دیگینی هامییا آشیکار ائتدی .


همچنین او باشقا بیر آچیق مکتوبدا اؤزونده‌ن، آذربایجان میللی پروبلم‌لرینه دقت نظر وئرمه‌دیگی ایچون تنقید ائده‌رک خلق‌دن عذر ایسته‌دی. بئله‌لیکله همین صراحتلی و صمیمی یازی‌لاری اونا تکجه آذربایجان فعال‌لار ایچره دئییل بلکه دیگر دیللی اپوزیسیون مطبوعاتیندا دا یئر آچدی. بو سونلاردا اونون مقاله‌لری چوخلو فارس خبر سایتلاریندا دا درج اولونوردو. و بو باشقا آذری‌لره نقطه ی ـ قوت اولا بیلیردی کی عینی ایمکانلاردان ایستفاده ائده رک اؤز سؤزلرینی دئییب و میللی حرکات خصوصوندا اؤز گؤروشلرینی یاییندیرسینلار.


بئله‌لیکله هدایت چوخ ارکن ژورنالیسم مسلگینین ذیروه‌سینه آیاق قویدوقجا، عینی همین قدرده اؤزونو تهلوکه‌یه یاخلاشدیریردی. ائله کی سون سفرینده‌ن ایرانا قاییدان کیمی امنیت مامورلاری طرفینده‌ن « غیر انقلابچی » گروپلارین ییغینجاقلاریندا [ گردهمایی] اشتراک ائتمک اتهام و بهانه سی ایله دوتولدی!


بوگون دونیادا بیرنئچه بین‌الخالق جمعیت‌لر و یا انسان حقوقونو مدافعه ائده‌ن تشکیلات‌لار او جومله‌ده‌ن «سرحدسیز ژورنالیست‌لر» اؤز اعتراض‌لارینی بو ایشه بیلدیرمیش و اونلارلا برابر بیر چوخ ایران اپوزیسیون تشکیلات‌لاری‌دا آیری آیری مکتوب و یا بیان‌نامه‌لرله هدایتین آزاد اولماسینی طلب ائتمیش‌لر.


آنجاق او شئی کی بیر آز غریبه و مثبت نظره گلیر ، و بیر یئنی اوسلوب کیمی داوام ائده بیلر ، چوخلو ایران آیدین‌لارینین بو باره ده اشتراک ـ نظری دیر. گؤردوگوموز کیمی حتی آدلیم فارس دیلینده قلم چالان بیر نئچه ژورنالیست ده هدایت حاققیندا یازی‌لاری ایله بو اعتراضا قوشولدولار. و بو بیر موفقیت ساییلا بیلر . اونلار سایت لاریندا امضاء توپلاما حرکتی ایله - هدایتین توتولماسینا اعتراضی حادلاشدیریب هله ده بو ایشی داوام ائتمکده دیرلر. بو ایشده او یئره جن ایره لی گئتمیش لر کی دیله گتیرمه‌لی‌یم [اعتراف ائتمه‌لی‌یم] بیزیم بیر نئچه آذربایجان دیلینده گئده ن سایت لاری دا دالا قویموشلار. بیزیم آذربایجانلی لاری داخیل ده تمثیل ائده ن بیر نئچه خبری سایت لار یا بو باره ده سکوت ائتمیشلر یا ائله بو سون گونلر‌ده هدایت حاققیندا مطلب یازماغا باشلامیشلار کی بو اؤزو ده مثبت اولا بیلر . *


آمما بو حرکت‌له بئله گلیر کی فارس دیلینده گئده‌ن اوپوزیسیون مطبوعات و خبر سایت‌لاری قاباقکی کیمی آذربایجان حرکاتینی سایمازلیقلا قارشیلاماق ایسته‌میرلر. بابک قالاسیندا کی ییغینجاقی و یا 21 آذر مراسملرینی و بیر چوخ آذربایجانا عائید اولان اؤزه‌ل خبرلره معنالی سکوت و سانسور ایله یاناشان مطبوعات، بو گون آذربایجان حادثه لرینه گَُُِّؤز یوما بیلمیر.**
البته کی من بونو مثبت و خوش قارشیلاییرام و اومید ائدیرم دیگر دیللی نخبه‌لریمیزده بونو باشا دوشموش‌لر کی بیر خالقین انکار ائتمه سی، دمکراسی ایچون گئده‌ن مبارزه‌یه کؤمک ائده بیلمز هئچ، بلکه تام ترسی اونلارین رادیکاللاشما پروسسینی داها یئیین‌له‌شدیره بیلر ( نئچه کی ایندییه‌جن ائدیبدیر ). بو گون اونلارین هدایته دستک دورماق‌لا گئده بیلر کی آرادا کی بوزلاری اریتمه‌یه سبب اولسون. بونو هر ایکی یا نئچه طرف‌ده‌ن بیلمه‌لی‌ییک کی بیربیریمیزه آرخا اولمادان هدفیمیزه ایره لییه بیلمه ریک.


...بو گون انقلابین 25 اینجی ایل دؤنومو ، بیر چوخ ایران ژورنالیست لری و او جمله‌ده‌ن انصافعلی هدایتین حبس‌خانا دا گرفتار اولماسیله بیر زامانا دوشموشدور. دئمه لی انقلابین آرمانی اولان دمکراسی و محروم خالق لارین حقوقونونون تامینی- بیر صنفین الی ایله جاپدیریلمیش ، انحرافا چکیلمیشدیر. . بیز بو حقوق‌لاری الده ائتمک ایچون باشقا یولوموز و آلترناتیویمیز یوخدور: عینی مبارزه‌نی ینی اسلوب و پریسیپ‌لرله داوام ائتمه‌لی‌ییک ... بو ایسه بیز بوتون وجودوموزلا ائل اوغلو « انصافعلی هدایت » و باشقا محبوس ژورنالیست ‌لرین آزاد اولماسینی طلب ائدیب، ایرانین او گونون آرزو ائدیریک کی عقیده، دیل و انسانی حقوقلاری بوتون خالق لار ایچون تامین اولونموش گؤره ک.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* باخین « روی خط سوم » یا « نوید آذریایجان » سایتینا ...
** باشقا مقاله ده بو باره ده سؤز ائده جه یم .


 


آقای انصافعلی هدایت خبرنگار شجاع تبریزی را آزاد کنید!


کمیته دفاع از انصافعلی هدایت – خبرنگار مستقل و آزاد


آقای انصافعلی هدایت که برای تهیه خبر و گزارش به عنوان خبرنگار آزاد و مستقل در همایش اتحاد جمهوری خواهان ایران در برلین شرکت کرده بود. بعد از بازگشت به ایران روز جمعه 26 دی ماه 1382 برابر با 16 ژانویه 2004 در منزلش در تبریز توسط ماموران اداره امنیت استان آذربایجان شرقی دستگیر شد.


آقای هدایت به اتهام واهی و بی اساس جاسوسی و ارتباط با ضد انقلات دستگیر شده است. که همگان به خوبی میدانند که در جمهوری اسلامی خبرنگار بودن و تهیه خبر از یک گردهمایی ایرانیان در خارج از کشور خود جرم است. جمهوری اسلامی خود بزرگترین زندان خبرنگاران لقب گرفته است. مقامات جمهوری اسلامی به خوبی میدانند که آقای هدایت به جز تهیه خبر، آنهم برای مطبوعات داخل کشور که اگر ایشان مجالی می یافت همه دیده ها و شنیده های خود را علنی گزارش می کرد، کار دیگری نکرده است. چرا که در این همایش چیز مخفی نبود که کسی بخواهد جاسوسی نماید. این همایش به طور مستقیم از طریق اینترنت و توسط دهها خبرنگار از رسانه های مختلف پوشش خبری داده شده بود. آقای هدایت در این همایش به شهادت تمامی کسانی که در آنجا بودند، فقط ناظری بیش نبود.


آقای هدایت از زمان فعالیت حرفه ای اش در روزنامه "سلام" تاکنون برای خبررسانی به جامعه بسته ایران، با شجاعت بی نظیری قلم زده است. شیوه خاص این روزنامه نگار هشیار برای نشان دادن ناهنجاریهای جامعه ایران و نقش صاحبان قدرت در ایجاد و حفظ این وضعیت، هیچوقت خوشایند مقامات جمهوری اسلامی نبوده است، ظاهرا سفر اخیر ایشان برای شرکت در یک جلسه علنی در آلمان، از نظر مقامات جمهوری اسلامی بهانه مناسبی برای انتقام گرفتن از راقم مقالاتی چون «انقلابي مي رسد از راه...»، « سركوب مطبوعات و روزنامه نگاران آذربايجان» و نامه « داد مرا از جلادان و قانون شکنان بستانيد !» که نقاب از چهره نیروهای بظاهر ناشناس سرکوب برگرفتند، را فراهم آورده است.


آقای هدایت که خود شاهد قلع و قمع جوانان تبریزی توسط ماموران جمهوری اسلامی بود. با شجاعت تمام به آقای محمد خاتمی نامه سرگشاده ایی نوشت و از مردم خود دفاع کرد.


طبق آخرین خبرهای رسیده، آقای هدایت طی ملاقاتی کوتاهی در روز سه شنبه 10 فوریه با خانواده خود در تبریر، اظهار داشته است که روز شنبه 25 بهمن ماه اولین جلسه دادگاهش تشکیل خواهد شد.


به همین منظورما تعدادی ازعلاقمندان و دوستان آقای هدایت، برای گسترش کارزار دفاع و جلب حمایت بین المللی از آزادی و امنیت حرفه ای این روزنامه نگار شجاع تشکیل کمیته ای را تشکیل داده ایم.


تاکنون طی فراخوانی برای نجات جان آقای هدایت خبرنگار شجاع تبریزی، طوماری با بیش از 700 امضا جمع آوری شده است و تعداد زیادی از سازمانها و انجمنهای دمکراتیک نیز از آن حمایت کرده اند. ما از فردا این فراخوان را به زبانهای مختلف ترجمه کرده و برای تمامی نهادها، سازمانها و دولتها ارسال خواهیم کرد.


ما با اعلام موجودیت " کمیته دفاع از آقای انصافعلی هدایت – خبرنگار آزاد و مستقل"، از تمامی احزاب، سازمانها و شخصینتهای کشورمان دعوت میکنیم، با حمایت خود از این کمیته برای آزادی هدایت ما را یاری رسانند.


آدرس پست الکترونیکی:


hedayat_komite@yahoogroups.com


سخنگویان کمیته:


ويکتوريا آزاد ( سوئد) تلفن: 004631497039
علی رضا اردبیلی (سوئد) تلفن: 0046704393939
وهاب انصاری (آلمان) تلفن: 00491712376899
اسماعیل جمیلی (امریکا) تلفن: 0019169442791
حسن شریعتمداری ( آلمان) تلفن: 00494037519504
ضیا صدرالاشرافي ( فرانسه) تلفن: 0033146706536
سعید عزیزی (سوئد) تلفن: 0046709820000


کمیته دفاع از انصافعلی هدایت – خبرنگار مستقل و آزاد


 

انصافعلی هدايت تحت فشار است
خانواده انصافعلی هدايت و از جمله دو فرزند او نيز تحت فشار قرار گرفته و مورد آزار و اذيت واقع می شوند


پنجشنبه ٢٣ بهمن ١٣٨٢ – ١٢ فوريه ٢٠٠۴
انصافعلی هدايت روزنامه نگار تبريزی که به خاطر شرکت در اجلاس جمهوری خواهان در برلين دستگير شده است، سه شنبه شب در خانه خود، با اعضای خانواده اش ملاقات کرد. اين ملاقات بعد از آن صورت گرفت که وی تهديد کرد که اگر از ديدار وی با اعضای خانواده اش جلوگيری شود، اعتصاب غذا خواهد کرد. مسئولين پرونده انصافعلی هدايت بعد از اين تهديد، موافقت کردند به او يک مرخصی 7 ساعته بدهند که در عمل تنها به دو و نيم ساعت تقليل يافت.


بنابر اين گزارش انصافعلی هدايت در زندان زير فشار قرار دارد و هدف اين فشار «شکستن» او و اعترافاتی است که بازجويانش می خواهند.
اين گزارش همچنين حاکی است که خانواده انصافعلی هدايت و از جمله دو فرزند او نيز تحت فشار قرار گرفته و مورد آزار و اذيت واقع می شوند و امنيت و آسايش از آن ها سلب شده است.
به دنبال دستگيری انصافعلی هدايت، گروه کثيری از ايرانيان با امضای بيانيه هايی خواهان آزادی وی شده اند. همچنين سازمان های بين المللی مدافع حقوق بشر، نظير عفو بين الملل و گزارشگران بدون مرز، به اين دستگيری اعتراض کرده و خواهان آزادی هدايت شده اند.


Sunday, February 08, 2004
 

هدايت را حمايت كنيم قبل از آنكه حمايت ما را هدايت كنند.


درد اهل قلم در اين سرزمين نه گمنامي كه گمانه زني است. پنداري كه اهل قلم در ميان آرزوهاي خويش مي زيند و پا را از دايره تفكرات خويش بيرون نمي نهند. اگر هم گاه گاهي احدي از آنان خود را و پيرامونش را شناخته و پا را از دايره بسته انديشه يكسو نگر خود فراتر نهاد به جوجه اي مي ماند كه سر از تخم بيرون كرده است و شاهد دنيايي است كه با دنيا و محبس تنگ سابقش برابر نيست.

ما ايرانيان عادت داريم تا خود را تافته جدا بافته از ديگران بدانيم. چشمانمان را به روي وقايع اتفاقيه در پيرامون خود مي بنديم و زندگي را تداوم مي بخشيم. از پرسش بيزاريم و از دانستن علت اموراتي كه پيرامونمان مي گذرد به وحشت مي افتيم. به گوسفنداني مي مانيم كه هر از گاهي سر يكي از ما را ذبح مي كنند و ما در سوگ او بع بعي را بدرقه روح آن مرحوم مي كنيم. نه تقلايي و نه تلاشي. مادام كه سنگيني تيغ قصاب بر گردنمان ننشسته است, همه چيز را به سخره مي گيريم و با بي اعتنايي به نشخوار مشغول مي شويم.

روز و روزگار مي گذرد و هر كه قلم به دست گرفته باشد ناگزير از آشنايي با واژه هايي چون زندان, شكنجه, حبس مجرد, بازجويي و... مي شود. اما آيا علت آن را تا به حال از خود پرسيده ايم. آيا از خود پرسيده ايم كه چرا هر كه در اين بيغوله سر به زير نباشد زود تر از ديگران سلاخي مي شود؟

درد غريبي است كه شايد خود نيز به علت آن پي برده ايم اما از بازگويي آن وحشت داريم. به اركستري مي مانيم بزرگ و باشكوه. حيف كه در اين اركستر به جاي اجراي قطعه اي موزون و هماهنگ, هر نوازنده اي ساز خود را مي زند به گونه دلخواه خويش. بدون نت, بدون هماهنگي و بدون توجه به رهبر گرداننده اركستر.

اين گفتم تا جامعه امروز خود را به اين مثال تشبيه كرده باشم. اهل قلم ما نوازندگان بي بديلي هستند. هر كدام از آنها در تنهايي و تكنوازي استادند. در مجالس خانوادگي و دوستانه خود نوازنده اي چيره دست به حساب مي آيند اما در جمع نوازندگان و در اركستري به پهناي ايران و جهان در مي مانند. نه به اين خاطر كه نوازندگي نمي دانند. نه, گفتم كه در نوازندگي استادند. به اين خاطر در مي مانند كه تك نوازند و از اجراي دسته جمعي واهمه دارند. اين همه گفتم تا مقدمه اي باشد براي آنچه مي خواهم بگويم.

نامش برايم آشناست. چهره اش نيز. شايد در تهران كه بودم با او برخوردي داشته ام. شايد هم در تبريز. به جرات مي توان گفت در زمره كساني است كه از روي نت مي نوازند. ياد گرفته است كه از رهبر اركستر چشم بر ندارد. ياد گرفته است كه به گوش شنونده احترام بگذارد. يقين دارم به راهي كه در پيش گرفته است آشناست و مي داند كه چه فراز و نشيبي پيش رو دارد. عيب از ماست نه از او. انصافا راه خود را به درستي دريافته است. مي داند كه انديشه و قلمش را در چه راهي هدايت كند. گرچه به زعم خودش دير بود اما مهم آن است كه راه افتاد.

در تهران كه بودم, دوران روزنامه صبح امروز را مي گويم, ديدم و ديديد كه هر قلم به دستي را كه سر و كارش با نيروهاي امنيتي مي افتاد ديگر دوستانش, حتا آنان كه نمي شناختندش به نزديك اما ديده بودند و خوانده بودند آثارش را, راه مي افتادند به حمايت از او. دست از كار مي شستند در حمايت او. قلم مي زدند در پشتيباني از او. نمي گذاشتند اويي را كه دستگير شده است از ياد برد حافظه خلق. به قول خودشان چنان فشار افكار عمومي را بر سر موضوع دستگير شده متمركز مي كردند كه نيروهاي امنيتي را جرات به خطا رفتن نبود. اما ما چه مي كنيم؟ به دفعات دوستان و آشنايانمان را, نويسندگان و خبرنگارانمان را, شاعران و فعالان سياسي مان را مي گيرند و مي برند و هزار نامردي در حقش روا مي دارند بي آنكه آب از آب نيم تكاني بخورد. قبل از ديگران خودمان او را محكوم مي كنيم و در محكوميتش حكم صادر مي كنيم.

شنيدم كه مي گفتند انصافعلي را چه به سياست؟! و من مي گويم چرا هدايت نه؟ امروز هر كه در اين سرزمين ناني به دهان دارد از سياست است. گذشت آن زماني كه نان به نرخ روز مي خوردند عده اي. امروز هم آنان و پويندگان راهشان نان به گرماي تنور سياست مي خورند. امروز لالايي مردم و ترانه بيداري خلق براي برخاستن از خواب سياست است. بحث كوچه و بازار سياست است. در صف اتوبوس و در داخل تاكسي بحث از سياست است. دينداري دينداران بسته به نوسان سياست است. آري همه چيز ما در گرو سياست است.

سخني ديگر نيز بايد گفت و آن اينكه قدر و قيمت خبرنگار در ايران چون بسياري ديگر از موارد شناخته نشده است. صاحبان نشريات خبرنگار را وسيله اي براي پر نمودن صفحات نشريه خويش مي دانند. با ورود اينترنت به صحنه خبر رساني شاهديم كه بسياري از نشريات دست از داشتن خبرنگار شسته اند و صفحات خود را با اخبار اينترنتي پر مي كنند. خبرنگاري در ايران به سان بازي با دم شير و راه رفتن بر روي پل صراط است كه مي گويند از مو هم باريكتر است.

به روال معمول نوشته ها نهايتا به چه بايد كرد اين مقال مي رسيم. به نظرم گشايش گره كور قلم به دستان در ايران و خصوصا آذربايجان به دو امر بستگي دارد. اول آنكه دست از قلم فرسايي دولتي و هدايت شده بشويند و به نگارش واقعيات جامعه و آنچه حقيقتا رخ مي دهد بپردازند و خود را از روزمرگي برهانند. دوم آنكه خلق را اراده اي بايد تا در مقابل سانسور مطبوعات , دستگيري و آزار و اذيت قلم به دستان و موانع موجود در مقابل گردش آزاد اطلاعات بايستند و از فرزندان خود كه دانسته يا ندانسته , به دلخواه يا به اجبار قدم در راه اطلاع رساني مي گذارند حمايت كنند.

آري هدايت را حمايت كنيم قبل از آنكه حمايت ما را هدايت كنند. انتظارش را خواهم كشيد و روزي كه به در آمد. بوسه بر صورتش خواهم زد. بگذار آنان كه به زندان اندرش كرده اند بدانند كه هنوز مهر قلم به دستان در سينه هاي ما مي جوشد. بگذار بدانند كه انديشه را نه به بند مي توان كشيد و نه به انحراف. با هر انصافي كه در كنج محبس جاي مي گيرد چراغ هدايتي شعله ور مي شود عالم تاب.


Saturday, February 07, 2004
 

انصافعلي گرفتار بي انصافي...!

حسن ارك


روزي كه انصافعلي هدايت خبرنگار پركار و آزاد تبريزي به ضربت بي رحم گروه فشار گرفتار آمد و شديداً مورد ضرب و شتم قرار گرفت ، براي نگارنده روز بسيار سخت و آزار دهنده اي بود. هم از آن رو كه فضاي سياسي اجتماعي تبريز و آذربايجان از خدمات بي شائبه و خستگي ناپذير وي محروم شده بود و هم از آن رو كه حق و حقوق انساني، شرافتمند كه خودو قلم خود را به پول و منال نفروخت و خدمت به انسانيت و حقيقت را آرمان اساسي خود قرار داده بود ، در قلب آذربايجان و در دل تپنده تبريز قهرمان به اين سادگي و راحتي ضايع مي شد، و هم از آن رو كه نگارنده عليرغم برخي تفاوت نظرات كه با ايشان داشتم او را به مانند برادري صميمي و رفيقي گرانقدر دوست داشتم.


انصافعلي در آن روزها به شدت كتك خورد و در بازداشت نيروهايي قرار گرفت كه قانوناً و اخلاقاً قرار است حافظ جان و مال و ناموس مردم باشند. ولي نه ضاربان او بازداشت شدند و نه صحبتي از حق و حقوق ضايع شده انصافعلي حرفي به ميان آمد. زمان گذشت و او آزاد شد. بعد از چندي همان نامه مشهور و سرگشاده خود به رياست جمهوري را نوشت و آن چه را كه بر سرش آورده بودند، گزارش داد. هيچ يك از مسئولين ذي ربط به مظلوميت اين خبرنگار بي تكلف و مردمي وقعي ننهاد،‌ او و خانواده اش در زير آوار مظلوميت و حق كشي تنها ماند.


انصافعلي هدايت ، مرد پركار و خستگي ناپذيري است. او به شرافت انساني و حقوق بشري اعتقادي راسخ دارد.


واقعه 21 آذر امسال را كه در تبريز بر مزار شهيد فريدون ابراهيمي روي داد شاهد بود. او مظلوميت جوانان آذربايجاني را كه در آتش هويت جويي و خودشناسي مي سوزند و مىستيزند به وضوح ديد. او عليرغم تمامي مشكلات شخصي و امنيتي كه در واقعه كتك خوردنش تلنبار كرده بود ، رنج و درد آذربايجان و آذربايجاني را بر نتافت و نامه اي در عذرخواهي از هويت گرايان آذربايجاني نوشت و از خود نقد كرد كه چرا تاكنون گزارشات و اخبار مربوط به حركت ملي آذربايجان را پوشش نداده است.


او با اين نامه خود ثابت كرد كه شجاعتي به بزرگي دنياي بزرگ انسانيت دارد، او نشان داد علاوه بر شجاعتي كه در ايستادگي و مقاومت در برابر زورگويان و ستم گران عالم دارد، شجاعتي برتر از آن يعني شجاعت انتقاد از خود، آن هم نه در پستوي خانه بلكه در منظر وجدانهاي بيدار جهان بشري دارد. او به شجاعت از خود انتقاد كرد و صريح و شفاف آن را به جهانيان مخابره كرد .


اين نامه انصافعلي ، دل تمامي فعالين حركت ملي آذربايجان را از اعماق رنج تلخ بشريت مظلوم و ستم ديده بيرون كشيد و بر آن اكسير عشق و خرمي زد.


اينك انصافعلي دو گناه عمده داشت ! گناه اول اين كه در برابر فشارات وارده مقاومت مي كرد و نمي شكست و گناه دوم اين كه حقانيت حركت ملي آذربايجان را تائيد كرده بود و قول ياري رساني به آن را داده بود.


دوگناهي كه در دايره تنگ زر و زور و تزوير بخشش و اغماضي بر آن دو ، متصور نيست.


از نظر منطقي نيز چنين است . چرا كه انصافعلي هدايت اعلام كرده بود، از اين به بعد اخبار و گزارشات مربوط به حركت ملي آذربايجان را به اطلاع جهانيان خواهد رساند ، مسلم است كه مخالفين آذربايجان دشمنان قسم خورده ملت قهرمان آذربايجان چنين تصميمي را برنخواهد تافت.


انصافعلي با اين تصميم خود خطر بزرگي را به جان خريد، محافل پشت پرده و پنهان ضد آذربايجاني به توطئه چيني و دسيسه پردازي بر عليه اين خبرنگار آزاد و مستقل پرداخت و عاقبت نيز مسئولين را در راهي هدايت كردند كه امروز شاهديم.


بدين گونه بود كه در دل گفتم شايد انصافعلي به بي انصافي ... گرفتار آيد.


امروز انصافعلي هدايت گرفتار است. فعالين حركت ملي آذربايجان به دو دليل عمده بايد از او حمايت كنند و مسئولين را نسبت به مظلوميت وي هشدار دهند . اولاً انصافعلي هدايت خبرنگار راستين جنبش دموكراسي و ضداستبدادي ايران است و در اين راه خستگي ناپذير و مقاوم است.


دوماً انصافعلي هدايت آذربايجاني هويت خواهي است كه قول داده است مسائل و اخبار حركت ملي آذربايجان را پوشش رسانه اي دهد.


نگارنده ضمن دفاع از حق و حقوق شهروندي و انساني انصافعلي هدايت و خانواده مظلوم و ستم ديده اش مصرانه خواستار آزادي وي هستم و به عنوان شهروندي كه شائبه پرونده سازي و اتهام پردازي دروغين نسبت به وي را دارم خواستار آن هستم كه محاكمه وي به صورت علني و با حضور خبرنگاران نشريات و رسانه هاي مختلف از جمله خبرنگاران هويت خواه آذربايجاني صورت گيرد.


انصافعلي را آزاد كنيد . زندان شايسته او نيست.



Thursday, February 05, 2004
 

انصافعلی هدایت را آزاد کنید!


ما امضا کنندگان این نامه نگرانی عمیق خود از وضعیت این روزنامه نگار آزادیخواه اعلام میکنیم و خواهان آزادی بی قید و شرط ایشان هستیم. ما از همه نیروهای دموکرات و آزادی خواه ایران و جهان می خواهیم در راه آزادی او بکوشند.


شنبه ۴ بهمن ١٣٨٢ – ٢۴ ژانويه ٢٠٠۴


آقای انصافعلی هدایت روزنامه نگار آزادیخواه و شجاع تبریزی که اخیرا برای تهیه گزارش در همایش اتحاد جمهوریخواهان ایران در برلین شرکت کرده بود، روز جمعه 26 دی (16 ژانویه) پس از بازگشت به ایران توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و زندانی شده است.


هدایت که بارها از سوی ارگانهای امنیتی و اوباشان رژیم مورد پیگرد و ضرب و شتم قرار گرفته است، خبرنگار آزاد و مستقل کشور است. آخرین نوشته او خطاب به محمد خاتمی رئیس جمهور، تحت عنوان «چه كسانی اقوام ايرانی را به شورش و تجزيه‌طلبی سوق می‌دهند؟» اعتراضیه ای علیه تبعیض ملی و قومی در ایران بود، که بازتابی گسترده در رسانه های داخلی و خارجی یافت. بر اساس آخرین اطلاعات بدست آمده کارگزاران جمهوری اسلامی این بار انصافعلی هدایت را به جاسوسی متهم کرده اند.


ما امضا کنندگان این نامه نگرانی عمیق خود از وضعیت این روزنامه نگار آزادیخواه اعلام میکنیم و خواهان آزادی بی قید و شرط ایشان هستیم. ما از همه نیروهای دموکرات و آزادی خواه ایران و جهان می خواهیم در راه آزادی او بکوشند.


برای امضا با این آدرس تماس بگیرید.
ensafali_hedayat2000@yahoo.de


غلام بابازاده، احد واحدی، وهاب انصاری، سیروس مددی ، رسول تیهوییان، حسین انور حقیقی،علی لطیفی،اسماعیل جمیلیِ، ممی اردبیلی، ضیاالدین صدرالاشرافی، علیرضا اردبیلی، محمد آزادگر، سیف الدین حاتملویی، ماشالله رزمی، ماشالله سلیمی، رسول مهدیزاده، هدایت سلطانزاده، اسد سیف ، حمیلا نیسگیللی، باقر مرتضوی، رحیم فتحی، یونس شاملی ، محمدعلی حسینی، بهزاد کریمی، خلیل مومنی، صادق کار، علی مختاری، علی اکبر شکیبا، ابراهیم ضحاک، ابراهیم علی پور، جمال زارع، آتیلا عمادی، بهروز خلیق، مجید عبدالرحیم پور، مهدی فتاپور، کریم شامبیاتی، رحیم شامبیاتی، مریم سطوت، پروین همتی، علی پورنقوی، مهدی پرویز، رضا گلزار، یدی بلدی، عفت ماهباز، حسن ذهتاب، بهرام غفاری، فریدون احمدی، شهلا فرید، احمد فرهادی، بیژن اقدسی، شاهرخ قدیمی، کبری قاسمی، علی اصغر شکیبا، سارا رنجبر، علی اکبر قنبری، سعید شروینی، جهانگیر ایزدی، سهیلا وحدتی، رضا فانی یزدی، رضا کریمی، فواد تابان، سیف الله بسطامی، سیامک فرید، بیژن اعتدالی، احسان مویل، علی ایرانژاد، عیسی صفا، مهران میراسد، علی کبیری، نوید نویدی، حمید احمدزاده، داوود رمضانزاده، رضا درویشی، س. م. جورآباد، سیاوش فرجی، مسعود شب افروز، حمید مهرآرا، علی قائم مقامی، سینا سلطانی فرد، مرتضی پاکی، هادی توانا، دکتر اصغر عبدی، اصغر حسن زاده، پرمیز جهانبانی، بهروز سیمایی، یدی قربانی، خسرو قدیری، ن. نوریزاده، دانیل بهروز، حسن توانا، آیخ ایلر، لطیف صدر اردبیلی، حسین عبقری، شهلا عبقری، دکتر اکبر مهدی، احمدرضا کامارای، حسین میرصفیان، بیژن پیرزاده، بهنام باغبان، مرتضی صادقی، رضا چرندابی، احمد سعیدی، فرود سیاوش پور، هوشنگ سروری، شهلا شرف، محمدرضا ریحانی طبر، کبری قاسمی، امیر طبری، محمود مظفری، بهمن امینی، تایب حسینی، داوود نوائیان، علی توکلی، ایشق سونمز، فرهنگ اعتمادی، الهام اعتمادی، جمشید خون جوش، ابوالفضل اسلامی، مسعود تبریزیان، رضا اسدی، مناف عماری، مرتضی ضیانور، یحی فاروقی، محمود مهرنوش، ایران صادقین، علی دماوندی، نسیم ابراهیم زاده، باقر ابراهیم زاده، یوسف آبخون، علی عابدی، جعفر ابراهیم زاده، سیامک آبادی، پروانه سلطانی، غلام خیابانی، رضا سامی، مسعود فتحی، سیمون ثابتی، رضا موحدنیا، مزدک بامدادان، جهانگیر هاشمی، نادر مهدوی، علی رضا انوشه، حسن پیرگتابی، رضا جوشنی، داریوش محمدی، منوچهر کبیریان، پوران احمدپور، داوود مقدوری، رضا علم زاده، مزدک لیما کشی، سارا روزدار، بهروز فتحعلی، مهرداد محمدی، منوچهر کیوان، احمد نوری، احمد مزاری، منوچهر شهرکی، حسین ماکیلی، مهدی خراسانی، علی رضا نوری زاده، بیژن حکمت، رضا احمدیان، بابک نصیری، فرزین بوستاجانی، علی مالک زاده، کیومرث کاووسی، وحید شعبانی، دانش باقرپور، عباس آهوچشم، علی ساکی، بهرام ناظم، مجتبی طلا ئیان، عاطفه جعفری، حسن جعفری، فریده یزدی، بهمن قوران، ناصر مرقاتی، مسعود نیکخواه، ضرو ضراوغلی، گودرز اقتداری، رئوف حسن زاده، ملیحه محمدی، مهران فتحی، بهمن محمدی، آبتین محمدی، پروین شطی، حسن دوانی، پیروز، کوروش گلن، علی کاظمی، شهلا باور، پروین خان آبادی، هوشنگ گلاب دژ، حمید فرخنده، رویا نراقی، محمد ناظمی، صمد دژبان، پوران عسگری، افسانه سوگین، ستار سوگین، نیره توحیدی، داریوش پاشا، میترا عناف، ب. خدرلی، ابوالفضل فراهانی، محمدرضا علی زاده، بهروز مطلب زاده،


عباس انور حقیقی، ناهید ناظم، جهان ولیان پور، علی شاکری، احمد شاکری، زهره شاکری، رضا گوهرزاد، شهرام تهرانی، حمید شیرازی، محمد داور، محمد نواب، سروش کاظمی، امیر اعتدالی، محمد بهمنی، حسین همایونفر، غفور میرزایی، کاظم علمداری، رضا دلگاوی، رضا سیاوشی، محمد برقعی، مهرداد مشایخی، همایون ماکویی، اختر قاسمی، علی رحیمی، بالاش آذراوغلو، یدالله کنانی، محمد تقی زاده، کریم محمدی، ایران ابراهیمی، سید آقا اونلاهی، لطف علی اردبیلی (فلکی)، اکبر رحیمی، ایوب نمینی، جلال زاهدی، سیامک سلطانی، علی صمد، محمد شافعی، احمدرضا کامرای، کاوه شافعی، سهند ناظمی، شاهین اوستاجلو، جمشید جباراوغلی، بهزاد امیری، قاسم نیکوکار، بهروز مران، حسین سروری، شبنم همتیان، سید مسعود مرتضوی، کمال ارس، شهرام گنجعلی، مهدی موسوی، ساسان قهرمان، حسن علیزاده، احمد میرفضائلیان، حسن عربزاده حجازی، حسین مولودی صفا، کوروش گلنام، بهروز حقی، صمد نیکنام، علیرضا میانه ایی، مسعود اصغرزاده، علی اکبر امیدمهر، آراز م. فنی، حسین خرمی، محمد پورداوی، ابولفضل فاقانی همدانی، هادی شمس حائری، فرخ نگهدار، فرزاد جاسمی، علی اصغر خرسند، پیمان باباکان، حجت سلطانی، محمد محمدی، طاهر شیرمحمدی، علی بکتاش، عادل سویدی، تهمورث یاسامی، مسعود فرید، فردوس جمشیدی رودباری، زهره داوری، اشرف آقازاده، مراد زبردستی، فرزانه عظیمی، کاوس کریمی، فرزاد جواهری، باریشمس جلال اوغلو، مهران میرفخرایی، فرهاد مجیدزاده شوکتی، اتابک مجیدزاده شوکتی، سیامک مجیدزاده شوکتی، حبیب تبریزیان، تانیا تبریزیان، نینا تبریزیان، رضا افرازی، مهدی مهرنوش، گلناره محمدووا، محمد مبارکی، حسن راشدی، ایرج معتدل، حمید فاطمی، سیامک قاسمی، هوشنگ سربندی براهویی، حسن عباسوف، حسرو ارجمندی، مریم صدر، مسعود صدر، طاهره مرادی، سام جدی، مرتضی نگاهی، هانری نهرینی، سعید غزنوی، محمد حقیقت جو، بیژن افتخاری، رضا کریمی دره شوری، مهری معمار حسینی، میرعلیرضا میرمویدی، جانلی رئیسی، مونا رئیسی، شریه رئیسی، نیما رئیسی، سینا رئیسی، خسرو خسروی، محمود سید روغنی، احمد نجاتی، سهیلا شفقی، صفا حائری، فرزانه برزگر،


مصطفی مدنی، کیوان اسکی، حسین علوی، فرهاد روحی، ضیا عابدی، پروین استهارد، گلی ارجمندی، محسن درزی، پویا پویایی، بهزاد شریف پور، مهرنوش شریف پور، آریان عباسی، مجید یکان، ایرج اورجیاگیوی، علی مهدوی، خیرالله درویش پور، غلام درویش پور، شهرام فداکار، مریم تهرانی، علی شریفیان، یاشار تبریزی، سعید نعیمی، آینده آزاد، حسن شریتمداری، احمد توماج، خرمک جاسمی، مزدک جاسمی، فرانک جاسمی، زینت جاسمی، ، فرزانه جاسمی، احمد مزارعی، شکور بابازاده، منوچهر میرزایی، آریا باقری، محمد بهشتی، مونا غلامپور، رسول غلامپور، داریوش غلامپور، ناهید کوچکزاده، حسن رضایی، داغمار رازی، احمد رازی، حسین رازی، نازیلا رازی، ایران دخت رازی، محمود رازی، آرتا رازی، محمد رازی، داتیس رازی، حسین عباسی، علی عباسی، پروانه عباسی، ویدا عباسی، نادر خانی، علی خانی، آرزو خانی، نادر نورانی، لیلا کاشانی، ویکتوریا کاشانی، نازیلا کاشانی، اسدالله کاشانی، نوری کاشانی، کیاوش ضرغامی، کامبیز ضرغامی، سارا حبیبی، سولماز حبیبی، فاطمه قوام، احمد قوام، دریا دل توانا، سودا جاویدان، فریدون بابایی، سوسن باغستانی، نصرالله رزمجو، فاطمه لیلازی، حمید دادپور، کرامت اندلیبی، کامران سپهری، عبدالحسین هراتی، لاله بشردوست، مهرانگیز حکیمی، محمدرضا فطرس، فیروزه فولادی، شهریار حسین خواه، هومن کیانی، م. الوانقلی، سعید غزنوی، مجید خویلی، فریدون قاسمی، صابر احمدیان، توران اکبری، کیانوش توکلی، منصور اکبری، علی طیفی، منوچهر کبیریان، شهلا احمدپور، بورکوت آلتانلی، محمد گوهری، افشین آموزگار، هومن بیگی، عباس قره گوزلو، زضا میلان، اکبر جانانی، یوسف رشوندی سرداری، شکور بابازاده، داوود جبرعلی، آریا باقری، رضا حسینی، منوچهر تقوی بیات، امید فرهادی، یاشار حکاکپور مراغی، رضا عباسی، رحیم حسنی تبار، مهدی عرب شاهی، امید مدنی، عباس شهبازی، پیام شکیبا، بهمن آرمتی، محمد بهشتی، رحیم قیومی، ایرج آذربایجانی، میرحمید عمرانی، کوروش گلنام، احمد یزدانی، حسین میر کریمی، محمد امین نوری، بهزاد سیخ الا اسلامی، بهروز صفری، محمدرضا نسب عبداللهی، نیک روز اولاد اعظیمی، منوچهر شفائی، امیرفرشاد ابراهیمی، تورج سعید گل اندور، خانجان جبل عاملی،


غلامرضا جمشیدنژاد، غلامرضا نجفی اهرابی، خدیجه خواجه، ح. م. فرخی، رضا آفرازی، سعید عزیزی، شهریار راهنمایان، شهلا خاوری، رشید لشگرزهی، ابراهیم لشگرزهی، سارا لشگرزهی، عثمان لشگرزهی، سامان لشگرزهی، رضا حکم آبادی اصل، سعید مغفرد، حبیب کلانتری، اسدالله خرسندی، یوسف فنی، مهران براتی، شوکت مجیدزاده، احد اشکریز، حسین قلی پور، عادل عرب اهوازی، علی شافعی، محمد تقی مصلحی، مهرداد درویش پور، محسن رحمانیان، نجات مهدوی، احمد باقری، کریم اورمودان، اصغر زین الدین، مهدی رجبی، علی فتحی، علی انضابی، بابک آذری، یاسمن تورانگ، حسین ولی (سلیمان اوغلو)، خالد احمدی، یوسف کر، مهناز اسدزاده، الوند صالحی، شهلا خاوری، مهدی کاظمی، احد میانه چی، محمود کاشفی، پروین جلالی، مهران رفیعی، حبیب جلیلی ماکو، مهین العضد، شهین کشاورز، حافظ مهینی، سهیلا عزیزی، ویکتوریا آزاد، شهلا انتصاری، حمید بی آزار، منصور اوسانلو، بهار نارنجی، حجت نارنجی، عباس شجاعی، رضا دهقان، اصغر راسخی، محسن عظیمی، داوود پاشایی، فرهاد نوری، انور میرستاری، محمد بهمنی، رضا علم زاده، هنگامه شهیدی، فرزاد احمدی، نگار مبارکی، حسین شاراهی، حسن شریتمداری، خسرو بلوچ، مختار برازش، م. الوند اوغلو، امین نوربهشت، قدرت قلی زاده، فریبرز سیار، داداش قره قویونلو قزلباش، الناز حسین خواه، محسن پوربابا، سارا حسین خواه، مقصود کاسبی، اصغر آهنین، الغامی تبریز، علی رضازاده، حسن کلانتری، حسن سعادت، سولماز قنبری، کیانوش صالحی، علی صدیقی، بگمراد گری، سهند تبریزلی، خسرو شمیرانی، محمود سیدی، سعید امیری، مهدی کاظمی، حسین زندی، علی صانعی، اوکتای آذر، شاده باقا، زری مالکی، سعید آمدیان، محمود زرهی زاده، مسعود ناصری، سیمین فرزاد، بابک فرزاد، پویا پویایی،


امضاهاي جديد (تکميل شده در سوم فورال 2004):


پیمان پیران، منوچهر محمدی از زندان اوین بند1، غلام رضا مهاجری نژاد، آتا مرادی، اکبر محمدی از زندان اوین بند1، رضا اشرف پور، پیمان عارف، مهرداد لهراسبی از زندان اوین بند1، زهره مرتضوی، کاظم دادش خان، بیژن عظیمی، بهرام امامی، بهروز اقبالی، زیمون سعادتی، کریم سوالان، حبیب کلانتری، مهدی اخوان بی طرف، شهرام فرزانه فر، فاضل گنجی، دومان سوالان، خسرو خسروی، مهوش فیروزی، محسن افغانی، ملیسا افغانی، محمدتقی مصلحی، صابر احمدیان، مقصود کاسبی، رضا براهنی، علي ملازاده،


- انجمن زنان دمکرات ایرانی – بلژیک
- انجمن اسلامی زنجان
- فدراسیون آذربایجانی ها در سوئد
- جمعیت دوستی آذربایجان در هلند
- کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران – نروژ
- انجمن فرهنگی آذربایجان – دانمارک
- سازمان دمکراتهای ملی آذربایجان جنوبی
- هیات تحریریه مجله تریبون
- جمعیت دفاع ازجبهه جمهوری و دموکراسی در ایران – بلژیک
- انجمن فرهنگی طفتان در سوئد
- سایت خبری – سیاسی ترکمن صحرا
- دفاع از آزادی و دمکراسی در ایران – اطریش
- کانون پژوهش ایران در یوتوبری سوئد
- بنیاد اسماعیل خویی – آمریکا
- پلاتفرم دمکراتیک ترکهای ایران
- کمیته دفاع از زندانیان سیاسی در ایران
- کانون فرهنگی آذربایجان – ساکرامنتو آمریکا
- کانون فرهنگی ترکمن - برلین


 
Insafali Hedayet:

Who drives the Iranian nation to revolt and creates separationist movements?


Iranians! Mr. President!


I’m Insafali Hedayet, a free and independent journalist, who lives and works in Azerbaijan. Tabriz. I’m a true Azerbaijanian from the territory of Babak Khorremdin. I’m not afraid of saying the truth. But I confess as a free journalist I have betrayed Azerbaijan, my ethnic group, my country, my culture, my language, and my religion.


I pretended to be a professional and independent journalist and ignored the truth, for I did not want to see the realities. As Dr. Shariati (an Iranian sociologist) said, “ I had been alienated” and could not see the suffering of my people. Now I say, I deceived myself like you and some of your colleagues.( I hope this judgement is wrong if so, then I apologize ). I accused the people as guilty and tried to deprive them of their human rights. I thought they did not deserve it to enjoy them.


Mr. President!


I was like you, I didn’t behave as an independent journalist. I had not learned to see the realities. Daily schools and universities instructions prevented me seeing and understanding them.


Mr. President!


I was like you. I had good ideas for my people. I wished them welfare, security and equity before law. I believed in the territorial integrity of Iran and was against its break down. However, I learned to see and interpret the news according to the will of the Intelligence Ministry. So I offered security, respect for my country and my people. I did not want to be known as an advocate of any political, nationalist or separatist groups.


Actually I did not want to betray the people, but by ignoring a large part of the realities, I did it.


As a free journalist I’m ashamed and sorry.


Can you forgive me?


I want to confess!


I have often received the complaints of the Azerbaijani students who tried to report the suffering of their ethnic groups to the government, but I ignored them and their suffering, and accused them as extremists and ethnical separatists.


Actually, their reports could not be publicised and when I did it, I would be accused of being one of them. The Iranian mass media have always been dependent on the government and the ruling power. It was not important for me if the leader, president or the representatives of the Islamic assembly and the high judicial council did not concern them.


I believed that these students did not deserve to enjoy their human rights. I confess and I’m ready to be heard in any court.


In the last 24 years the members of different ethnic groups, Turks, Beluchs, Arabs, Lurs, Turkmen, and Kurds have been regularly arrested. They have been pronounced as the guilty ones because they were against the unequalities. They could only touch the problems and unequalities, that their ethnic group were confronted with. They protested and wanted to be heard by the Iranian regime.


I treated them as the separatists and did not defend their rights. I did not believe in the legitimacy of their desires. Actually, even as a separatist, treacherous and guilty they must be secured and protected by the law. They should have been supported and attended by political parties and due to the files presented they should have been heard in the court.


For providing confession they were rewarded with physical and psychological torture.


As a journalist I legitimised the behaviour of the judges and the investigators as they coerced these people into giving false evidence and providing confession..


I was very careful about the rights of the Persian prisoners. I reported their problems to the governors and even to the head of the three powers. However, when a prisoner from Azerbaijan, Kurdistan, Beluchistan or Khuzistan remained in an isolated cell, I prevented visitation with their family, many of whom were unaware of the destinity of their children. I did not consider them as human beings.


I thought the Intelligent Ministry, the investigators, and the judges would act legitimately when they tortured the separatists because they deserved it.


I confess:


I did not mind the Azerbaijani intellectuals and politicians who had not been assimilated in the Persian culture. How could an intellectual one think in other way as the persians do? It was the separatist way of thinking. It was not possible to think independently.


I confess:


I did not respect the religious figures from other ethnic groups, especially the ones from Azerbaijan. If they belonged to the minority ethnic groups, then they deserved to be insulted, tortured, and executed.


Sherietmedary ( A religious authority from Azerbaijan) had a big role in leading the Iranians during the Islamic revolution. Without his support from Khomeyni and the revolution the victory was not possible.


I applaud the Persians, they supported Montezeri (A Persian religious authority who protested Islamic republic later). What is the difference of Montazery with Sheriatmedari? We must not forget that Sherietmedari rejected the Velayet-e fagih (the centralisation of all state authority around one supreme leader) 15 years before Montazeri did it. Sherietmedari rejected some of the articles of the constitution. He believed in secularism.


What have we done for him and his followers, who had been executed?


As a journalist, it was not important to me what happen to him and the Azerbaijani clergymen who had been replaced by the religious figures dependent on the Islamic regime.


Why they were guilty?


They advocated a way of thought that was different from the ruling power.


Should you not criticise Article 110 of the Constitution and the authority of the leader?


We are in the same position that 24 years ago Sherietmedari had begun.


I confess I never defended the Azerbaijani clergymen. I could not do it. We saw how their followers were arrested and executed.


I do not know how many of them miss their status as the religious authority, but I am sure every year on the anniversary of Sherietmedari many the followers are threated and even some are arrested by the security service. I paid no attention to them and therefore I have no more information about them. On the contrary I have much information about the clergymen of the court.


Please clarify whether or not I will be arrested because of this written information about Sherietmedari?


Believe me I have never been his follower.


I confess:


I confess that with exception to some details, I have never paid attention to the demands of the Azerbaijanis. They requested the implementation of Articles 15 and 16 of the Constitution. They always send their signed letters to you and requested the recognition of the Constitution.


What do you mean who is an ethnical separatist?


Is separatist some one who demands the execution of the Constitution?


Can we call the people, who beside the Persian language are interested in learning about their native language and demand its teaching in schools and universities as separatists?


Then the legislator is the real separatist, since he has legitimised and approved it.


Do you know how many youths from different ethnical groups have demanded it and as a result are in prison? They have been treated as the ethnical separatists and have been sentenced, some have been condemned to death.


Do you know how the youths from minority ethnic groups are driven to the separatism?


They are treated as the marginals who do not belong to the Iranians and their territory is not a part of Iran. Previously the Arab invaders had handled the Iranians in this manner.

They are not allowed to learn in their native language in the schools. Their history is not taught in the schools. The history of Azerbaijan, Kurdistan, Luristan Beluchistan has no place in the text books. Their music, dance, national clothes, tradition and their poets and literature are not presented in the universities.


Which scientific seminars are taking place about this area and their people?


Has anyone researched these ethnic groups and their provincial problems?


What is the rate of the migration among the unemployed minority groups?


How many of them are reduced to smuggling?


What is the rate of the investment in this area?


How does one live unemployed?


Is there another alternative except smuggling from Turkey and Iraq?


The rate of unemployment in the country is 12%, but is about 6% in Tabriz. When we add the rate of the migrants from this area it would be more than 16%. We must not forget that east Azerbaijan and its population belong to one of the most important manufacturing provinces and people in the country.


What is the rate of unemployment in Ardebil, west Azerbaijan Zenjan, Kurdistan, Luristan and Beluchistan?


What is the rate of the daughters who are sold to the rich neighbour countries?


Why must families sell their children?


Did You know that monthly, millions of dollars of smuggled goods are imported into the country by the officials of the government and the dependent organisations?


I confess, I could not see them and I have not written about them. I surrendered myself to the diluted news preferred by the government, and closed my eyes to the realities.


Which solutions remain for the youths whose only demand is the implementation of the laws?


They request the teaching of their history, their culture, mother language, they want to go abroad, they defend their historical, political and religious figures, and as a result are always accused as the separatists.


The Azerbaijanis are not allowed to defend and respect the Babek Khorremdin (the famous leader of the revolt against Arab rule in the 9th century in Azerbaijan). They are not allowed to celebrate the anniversary and his remembrance at Babek’s castle.


Was Babek been a traitor to the country?


In which text book was anything written about him and the history of his campaign against the Arab invasion?


Was not Babak an Iranian?


Is his territory(Azerbaijan) not a part of Iran?


Why are the Azerbaijanis who every year gather at Babek’s castle and show their sympathy to their historic hero called separatists and pan-Turks?


Has in the last years a policeman, a governor or someone else complained about the behaviour of those Azerbaijanis who made the pilgrimage to the castle?


Have their slogans been separatists one?


Why do the governors prevent the people from going to the castle?


Why must they wait, and be investigated by armed soldiers at road blockades?


Why are hundreds of youths be summoned to the intelligence service every year before their pilgrimage to the castle?


They are derogated and insulted, and their musical instruments are absconded by the officials.


I confess, 21 of Azer 1324 and 1325 (12 December 1945-1946) is an important part of the history of Azerbaijan. It is not important if you accept it or not. During these years in a very short time Azerbaijan has profited from the provincial government. It brought a new and modern system of government that can be called as an example in Iran’s history. I do not deny it that leaders of the movement have made some mistakes. However they stated that they did not aspire to secede from Iran.


Have they referred Azerbaijan as an independent state to the other countries and international organisations?


What have they done that your policemen do not allow his advocates to gather and celebrate in a park or even in a cemetery?


Why are these people are detained, and ill- treated by your officials?


I confess:


I was afraid of reporting these news. I’m afraid of being beaten and killed by civil policemen.


Is the celebration of the remembrance of Settar Khan and Bagir Khan( two historical heroes who led the constitutional movement in Azerbaijan) a separatist movement?


Has anyone reported how many Azerbaijani youths are beaten and arrested in the ceremony of the remembrance of the constitution movement?


Wasn’t it Sattar Khan and Baghir Khan who revived the constitution and presented it to Iran?


They could form an independent government in Azerbaijan and ignore the other parts of


Iran, but they did not do it.


In the last 4-5 years the Azerbaijanis have begun to demand their legal and human rights, have any of your officials been injured or insulted as a result of this?


Why do you take revenge on Azerbaijanis?


Iranians! Mr. President!


I confess:


Although as a journalist I had to observe this important news, I did not do it.


How could I?


Had I, as a journalist, tried to do it, I would undoubtedly, have been killed.


Although I reported you the behaviour of the officials who beat me, they have not been heard in a court yet. My complaints about their behaviour had made them mad and they are now waiting for an opportunity to take their revenge.


What was the result of my complaints?


Have you already instructed them?


Please advice me as to the next proper course to pursue?


What must we do?


Whom shall we make a complaint?


Your policemen do not treat us as human beings. Not only they do not defend our rights, our life and our principles, but also they are the head of gangs that violate and disregard us.


Iranians! Mr. President!


You intellectuals and politicians wish the security and wellness for yourselves, but death for the rest of us.


I have not written about the suffering and the suppression that the Azerbaijanis are confronted with.


The Iranians are not familiar with the problems of the Azerbaijanis. The world and you have forgotten us. As if we do not live, or we have not got any problem and have lived under the best conditions with security.


I have made a mistake. Are you aware how your governors have behaved with these people?


Have you ever asked the minister and my colleagues at Selam newspaper how many ethnic groups who demended0 an authorisation for establishing a political party have actually obtained it?


You know tens of political parties have been established in Tehran. They have all their branches in different provinces throughout the country.


Do you know how many of the politicians of these provinces have demanded the organisation of provincial parties, but have not obtained a result?


Every ethnic group and province has its own particular problems, the members have the right to have their own political parties. Do you allow the ethnic groups to organise their parties to follow their ethnical aims?


The most important goal of the ethnic groups is the teaching of their mother language by native speakers in the schools.


What possibilities are there for the ethnic groups in this regard?


However the religious minorities are allowed to learn in their particular schools by their native teachers.


Must these groups demand their human rights by international organisations?


Do you know if the parties in Tehran have supported the rights of ethnic groups?


I want to know who wants the Azerbaijan to secede from Iran?


Is there a program for developing this area?


There are some organisations and people which with their behaviour drives the ethnic groups to separationist movements. I believe this trend is being pushed not by foreign countries but, by the behaviour of your officials and policemen.


Mr. President!


When you are afraid of the break down of Iran, you must grant the ethnic groups their legal and human rights. Why are you afraid of a federal system of government in Iran?


In different periods of the history Azerbaijan and Kurdistan people could proclaim their independence, but they have not done it. They are interested in having their autonomous government. They intend to be ruled according to their culture, tradition , geography and ethnicity. They want to have responsibility for their own problems.


You must be sure not only self-autonomous or federalism form of a government does not lead to break down of a country, but also it helps the government to deal with allot of important problems. This experience have been very successful in Germany, Sweden, Canada, USA, and....


In the end I request Mr. President to provide for the security and freedom of all Iranians, including Azerbaijanis and in particular, the ethnic journalists in reporting and publishing the news.


The Iranians will condemn the authorities, you and me in future, and it will be remained in literature for along time.



Long live Iran


Long live Iranian ethnic groups


Long live freedom


Long live the freedom of the rights of free writtings


Your sincerely
Insafali Hedayet
The freelance journalist
Tebriz, 14.12.2003


Powered by Blogger