insafeli
Wednesday, April 14, 2004
 
به نام خدا
رياست محترم جمهوري اسلامي ايران

با تقديم سلام و احترام


امضا كنندگان ذيل بعنوان جمعي از روشنفكران و فعالين سياسي آذربايجان به استحضار مي رسانند ؛ در حاليكه منطقه خاورميانه ؛ بويژه ايران دوران تاريخي بسيار حساس و خطرناك سياسي را سپري مي نمايد و در اين موقعيت سرنوشت ساز ؛ اهميت تشنج زدايي ؛ قانونمندي و وحدت ملي بيش از هر زمان ديگر ضروري و حتمي مي نمايد ؛ ليكن متاسفانه مدتهاست دست دشمن از آستين برخي تحريك كنندگان با ايجاد توهماتي ؛ از سوي مسئولان امنيتي و انتظامي ؛ چنان خفقان سياسي ؛ اجتماعي و فرهنگي كم سابقه اي را در آذربايجان بويژه تبريز بوجود آورده اند كه قطعا به جز خدمت آشكار به دشمنان كشور و ملت و خيانت به وحدت ملي و آرامش كشور تعبير ديگري نميتوان بدان يافت .


از نتايج توطئه هاي فوق الذكر ميتوان از دستگيري تعداد زيادي از روشنفكران و فعالين سياسي – فرهنگي آذربايجاني در طول چندين سال اخير از جمله آقايان : انصافعلي هدايت و جمشيد زارعي و.... بر خلاف نص صريح اصل بيست و سوم قانون اساسي نام برد .


آقاي انصافعلي هدايت خبرنگار آزاد ؛ قبلا به دفعات متعدد مورد آزار و شكنجه نيروهاي انتظامي قرار گرفته و از تاريخ 26/10/82 با شكايت اداره اطلاعات و امنيت تبريز بازداشت ؛ و بدون امكان دادرسي عادلانه و دفاع قانوني و ملاحظه حقوق فردي و اجتماعي در دادگاه شعبه يك انقلاب اسلامي تبريز مورد باز جويي قرار گرفته و با وضعيت وخيمي ناشي از بيماريهاي ايجاد شده در زندان تبريز ؛ همچنان در زندان به سر مي برد . بدون آنكه كوچكترين توجهي به وضيعت رقت بار خانواده ايشان به عمل آيد .


آقاي رئيس جمهور ! با توجه به شناخت جامعه از وضعيت ايشان ؛ يقين داريم تداوم ظلم مضاعف ناشي از توهمات و سوء تفاهمات در حق ايشان به صلاح جامعه آذربايجان نيست و لذا درخواست مي نماييم نسبت به رسيدگي موضوع و آزادي نامبردگان تعجيلا دستورات لازم را صادر فرمايند .

با احترام
ابراهيم پور علي
ابراهيمي محمد
ابراهيم پور باقر
ابراهيمي محمد
ابراهيمي غفار
احمديان اسرافيل
اكبر پور علي اكبر
اقبالي حسين
اسدي رضا
اماني غلامرضا
ايماني بهروز
ايماني حيدر
ائلدار صمد
ائل اوغلو بكتاش
ائل اوغلو آراز
اوريا حميد
آزاد مراد
ايماني محمد تقي
اسماعيل زاده جواد
اسماعيل پور فيروز
ايوبي فريدون
ابيض اسماعيل
ابيض پرويز
افتخار مهر هادي
اميري داوود
اسدي امينه
اسلام دوست خديجه
بخت آور جهانبخش
برزگر محمد
برزگر سعيد
بخت آور چنگيز
برمكي
بهادري اسد
بزرگان علي
پناهي اكبر
پنجه حسن
پيوند ياشار
پور ولي عزيز
پور مختار دنيز
پيري زاد مهدي
پور ازهري عباس
تقي نژاد شيداء
تقوي يعقوب
تقي زاده محمد
تبريزي حسين
ثوابي ابولفضل
جهاني حسين
جيادي سجاد
جلالي آيدين
چاغ اسماعيل
حياتي امين
حسن زاده غفار
حسن زاده
حسن زاده ناصر
حيدري محمد
حاتمي جليل
حسيني بنياد محمد
حيدري خليل
حسين زاده روزبه
حقيقي مهدي
خاني كاظم
خالط آبادي علي
جوادي فهيمه
جعفري بهروز
جليلي عرفان
خليلي جبرئيل
خدائي فرض الله
خاكپور ياشار
خاكپور داوود
خوري مهدي
خان محمدي جعفر
دشتي سياووش
داعي اكبر
دميرچي حسن
رضائي رسول
دل آسا محمد
زين اياد سيد باقر
رحمتي پرويز
رشتبريان مجيد
رامدل نادر
رنجبر ناصر
راعي علي
زارع جواد
زارع اكبر
زارع قلعه جه غلامرضا
زيدي تايماز
زنوزي يوسف
سالكي بابك
سامع مقصود
ساداتي محمد
سيدي علي
سالطانپور رامين
سفلي حسين
ساداتي عباس
سهلاني عارف
سلحشور تقي
سلماني صمد
سيفي حسين
شادي علي
شاكري حميد
شعائي پور اصغر
شقاقي معصومه
شكري محمدعلي
صحرائي وحيد
صادقي هادي
صرافي عليرضا
طهماسب نژاد حسين
صلح كننده خسرو
صانعي محمدرضا
صحرائي احد
طهماسب پور حسين
طهماسب پور كريم
عطاعيه علي
عباسي رحيم
عبدي حبيب
عليزاده عيسي
علي قليان اميد
عشقي زاده حسين
عباسي قدرت
عزتي مهدي
عباسي ثريا
عباس پور سعيد
عابدي علي
عابدي امير
عليزاده علي
عزيزي منوچهر
عبداللهي كيوان
عزيز پور مليحه
عطاري پيمان
عندليبي حبيب
عبدي ثريا
غلامي شيرين
كريم زاده موسي
كوهي حبيب
كمالي ذولفقار
كبير نادر
كرمي حافظ
گواهي محمد
قدمي بهمن
قوچي كاظم
قلمي يونس
قضائي حافظ
قاراقانلي داوود
قوي دل فرهاد
قابل نژاد محمد
فرشباف سعيد
فرشباف وحيد
فرخي زهرا
فرماني شهاب
فرج اللهي پروز
والايي احمد
وفائي زهره
ولي زاده اكبر
مصطفي پور حسين
موسي پور داوود
مخلصي جابر
مبصر سعيد
مونس احمد
مرندي جعفر
مرغدار ابوالحسن
محمدجعفري عليرضا
مير فتاخي جابر
ملا پورباغي مهدي
محمديان سعيده
مقدسي مهين
محدث احمد
مردمي سيف الله
محمودي محمد
محمد زيدي بابك
مرتضي زاده خليل
مرندي مجيد
محمد زاده اصغر
مقدم رسول
منافي فرشاد
محمدي حسن
مومني صمد
محمدي فاطمه
محمد جعفري عليرضا
نظر نژاد
نجفي فيروز
نجفي امير
نامور احد
نيساري رضا
نصيري حسين
نصيري اكبر
نيايش كريم
نيك نام آيدين
هماي اقدم مقصود
همراز رضا
هدايت محمدرضا
همت اوغلو علي
همراز رضا


 
متن دفاعيه انصافعلي هدايت در دادگاه جمهوري اسلامي ايران
14 آپريل 2004

بِسم اللّه الرحمن و الرحيم


عاليجناب ! وكلاي محترم ! حضار گرامي وخبرنگاران شريف و همكاران عزيز !

امام حسين عليه السلام : « اگر دين نداريد .لااقل آزاد مرد باشيد.»


اجازه مي خواهم كه تشكر خود را از حفظ استقلال قاضي در مرحله رسيدگي به اتهامات،ابراز كنم . تصور نمي كردم ، قاضي محترم بتواند از چشم غره اداره اطلاعات و پليس جان بدر برده و مرا به اتهام تفكر و انديشه اي كه ممكن است ، بعضي از قدرتمندان آنرا نپسندند ، محاكمه نكند اما محاكمه نكرد . همان طور كه اتهام بسيار سنگين ولي بدون مدرك « جاسوسي » باعث شد كه بعضي از دوستان و همكارانم هم از من دوري بگزينند و قاضي محترم تحت تأثير سنگيني اتهام ، 44 روز بازداشت موقت در انفرادي و به همان ميزان در زندان‌را تجويز كرد و خود نيزآنرا به من تفهيم كرد ولي زماني كه پاي محاكمه رسيد ، ادعاي بي دليل اداره اطلاعات ، نتوانست آقاي نقوي را قانع كند و او با استقلال خود ، اين اتهام را از رديف اتهامات من حذف كرد .


اميدوارم كه قاضي محترم ، تسليم سفارشهاي اداره كل اطلاعات نشده و پرونده را مفتوح نگذارد تا هر زمان كه اداره اطلاعات مداركي دال‌بر جاسوسي من بدست آورد ، مرا به پاي ميز محاكمه بكشاند . چرا كه اين موضوع يا «مفتوح بودن رسيدگي به پرونده» به اتهام جاسوسي يا حتي تجزيه طلبي و پان تركيسم ، شمشير دموكلسي است تا اجازه ندهد ، من به كار و حرفه قانوني خودم ادامه دهم و هميشه در نگراني به سر برم . قاضي اين دادگاه مي تواند ، بعد از رسيدگي به اتهامات ، پرونده را با صدور رأي خود ، مختومه اعلام كرده و به اداره اطلاعات فرصت دهد تا هر زمان كه مدارك ادعايي خود را بدست آورد ، عليه من شكايتي تنظيم كرده و مرا دوباره به پاي ميز محاكمه بكشاند .


عاليجناب ! بازهم متشكرم !


لازم مي دانم اضافه كنم كه در تدوين اين دفاعيه ، به هيچ سند و مدركي از پرونده ام دسترسي نداشتم و هيچ كتاب قانوني در اختيار من قرار نگرفت . براي مثال : از روزي كه دستگير شده ام چه در اداره اطلاعات و چه در زندان ، خواهان قانون و آيين نامه اجرايي سازمان زندانها و اقدامات تأميني ـ تربيتي بودم تا از حقوق و وظايف قانوني خود در زندان مطلع باشم ولي تا 15 فروردين كه روز بازرسي تخت و وسايلم در بهداري زندان و كشف و ضبط دفتر يادداشتها و خاطرات زندانم بود ، آنرا به من تحويل نداده بودند . وقتي براي پاره اي سوألات مرا به « حفاظت » زندان فرا خواندند، اين جزوه چهارصد توماني را از مسئول حفاظت ، جناب آقاي آقايي گرفتم كه از ايشان هم مچكرم !


در رابطه با اتهام اول يعني « فعاليت تبليغي گسترده عليه نظام جمهوري اسلامي ايران » : من اين اتهام را از ريشه و بن ، رد مي كنم . اگر منظور اداره كل اطلاعات استان آذربايجان شرقي ( شاكي ) يا قاضي محترم از واژه « نظام ج.ا.ا.» يك سازمان يا يك فرد باشد ، ممكن است اين اتهام وارد باشد . چرا كه اخباري كه من نوشته ام يا مقالاتي را كه در اينترنت منتشر كرده ام ، عليه « كشور ايران » نيست . بلكه بعضي از سازمانها و مديران را به تيغ تيز حمله انتقادي گرفته و نشان داده كه چه نهادهايي ، به ملت ايران ضربه مي زنند . اما اگر منظور « كليت حكومت جمهوري اسلامي ايران » است ، بايد سند و مدرك ارائه شود . يعني اين ، جمله اي اتهامي است كه بيش از يك ادعا نيست و ادعاي صرف ، نه وارد است و نه كافي . بلكه بايد براي وارد آوردن چنين اتهامي ، دلايل كافي و روشن و صريح ، ارائه شود ، وگر نه ادعايي تو خالي و فاقد اثر و ضرورت رسيدگي به آن، خواهد بود .


در عين حاليكه من يك روزنامه نگار آزاد و مستقلي هستم كه كار « تبليغي » نمي كنم و با فعاليت تبليغي روزنامه نگاران و خبرنگاران ، مخالفم . دليل من ، همكاران و متخصصان روزنامه نگاري هستند كه با نوع كار و عقيده من در رابطه با روزنامه نگاري آشنا هستند . يعني من روزنامه نگار هستم و مبلغ هيچ حزب ، گروه و دسته نيستم اما اگر منظور از « تبليغ » ، «‌انتقاد » و ديدن نيمه خالي ليوان باشد ، من استاد اين كارم . يا اگر منظور اين باشد كه من به خواسته هاي رسمي و غير قانوني مديران ، سازمانها و افراد توجه نمي كنم و هرچه را آنان بگويند ، باور نمي كنم و به همان شكل كه آنان آرزو دارند و مايلند ، نمي نويسم ، من به اين خواسته هاي اغلب مديران و مسئولان تن نداده ام و نمي دهم و اخبار و جريانات كشور را از زاويه ديد و منافع شغلي ، مالي ، آبرويي آنها نگاه نمي كنم. براي من ( در مقاله هايم و خبرهايم) منافع ملت ايران و در اين منطقه ،‌منافع مردم آذربايجان ، اصل و اساس است . البته من، وكيل مدافع آنان هم نيستم . بلكه خبرنگاري هستم كه هر چه را ببينم، به همان شكلي كه ديده ام يا شنيده ام ، به اطلاع مردم مي رسانم . تقصير از من نيست . هيكل آنان كج و كوله است و آيينه شكستن خطا است .


البته حتماً با من ، علم و دانش روزنامه نگاري هم صدا هستيد كه بسياري از مسئولان ، واقعيت ها را قلب مي كنند و تغيير مي دهند تا موقعيت اجتماعي و شغلي خود را حفظ كنند . براي همين ، يا اطلاعات را نمي دهند يا اطلاعات دروغ تحويل روزنامه نگاران و مردم مي دهند . ما روزنامه نگاران هم ناچار هستيم ، تنها به اظهارات مسئولان توجه نكنيم . بلكه به سراغ مردم عادي كوچه و بازار و در مواردي، افرادي كه در يك جريان خبري ، ذي مدخلند، رفته و نظرآنان را جويا شويم و به مردم برسانيم . در اينگونه موارد ، اين من يا روزنامه نگاران نيستيم كه مقصر هستيم ، بلكه آن مسئولاني مقصر هستند كه از دادن اطلاعات درست ، طفره مي روند و از مصاحبه سر باز مي زنند يا اطلاعات دروغ مي دهند و مردم هم در مقابل ، حرفهايي مي زنند كه عقايد و اظهارات رسمي يا اعلام نشده مسئولان را دروغ ترسيم مي كند .


مي دانيد كه اين نمي تواند تبليغ عليه نظام باشد ، بلكه به علت دسترسي نداشتن به مقامات مسئول ، يك طرف معادله در انظار عمومي به نمايش گذارده شده است . يعني در روزنامه نگاري ، مثلث مسئولان ، مردم و متخصصان يا كارشناسان منابع روزنامه نگاران هستند .


از طرف ديگر ، اظهار عقيده از طرف يك روزنامه نگار ، خبرنگار ، نويسنده و منتقد ، نمي تواند دليلي بر تبليغ عليه نظام باشد . چون يك نويسنده ، روزنامه نگار و منتقد ، اگر نتواند به سيستم حكومتي جامعه خود انتقاد كند و انتقاد او تبليغ عليه نظام تلقي شود ، در حقيقت آزادي انديشه و قلم به بهانه تبليغ عليه نظام ، محدود شده است . من خودم را روزنامه نگاري منتقد مي دانم و قانون همين حكومت و نظام به من اجازه و حق داده تا ديدگاههاي خودم را آزادانه بيان كنم . حال ، چه طور مي توان اين آزادي انتقاد را به من داد و بعد ، با چماق « تبليغ عليه نظام » آنرا بر سر من منتقد ، كوبيد ؟


آيا منظور از تبليغ عليه نظام ، داشتن عقايد غير رسمي و غير حكومتي است؟ من دارم. من خود را منتقدي مي دانم كه مايل نيستم چشم و گوش بسته اظهارات و اعمال حكومتيان را پذيرفته و توجيه كنم ولي فكر نمي كنم ، قاضي محترم ، حق آزادي بيان و انتقاد را از تك تك افراد مردم اين كشور صلب كند و به آن از زاويه ديد چند مأمور بنگرد كه مايلند هر صداي انتقادي از حكومت ،‌ تبليغ عليه نظام نام گرفته و در گلو خفه شود .


پس اگر نگاه و عقيده غير رسمي و غير حكومتي و غير حكومتيان نداشتن و از آنچه حكومت دفاع مي كند ، دفاع نكردن ،‌اتهام و جرم است و نظر قاضي محترم اين دادگاه هم همان است كه حكومت و حكومتيان مي گويند و مي خواهند ،‌ نه قانون، من متهم و مجرمم و اين مدتي كه در زندان بوده ام ، حق من بوده است ولي اگر آزادي عقيده ، آزادي بيان و نوشتار ، آزادي انتقاد و آزادي فكر غير رسمي و غير حكومتي داشتن ، وجود دارد و قوانين كشور ما آنها را تأمين و تضمين كرده است، من بي گناهم و مدتي را كه در زندان بوده ام ، شاكيان من ، به من ظلم كرده اند و من از محضر دادگاه خواستار رسيدگي و دادخواهي هستم .


در رابطه با اتهام دوم : توهين به مقام رهبري


عاليجناب ! حضار محترم !


مي دانيد و مي دانيم كه قوانين جاري ، انواع توهين را برشمرده است كه نسبت دادن يك نسبت يا وصف پست به يك فرد است .مانند پدر يا مادر سگ، حرام زاده، ولدالزنا ، فلان ـ فلان شده يا فحش هاي ناموسي و ... . دسته ديگر از توهين ها، عرفي هستند . مثل نشان دادن انگشت بزرگ، پف كردن توي دست و اشاره كردن به سر طرف مقابل و ...


از طرف ديگر ، هر كلمه داراي بار معنايي خود در لغتنامه ها و فرهنگ ها است و ما نمي توانيم به پيروي از تفسير ذهني خود ، هر چه خواستيم يا آرزو كرديم را وارد محتواي جمله هاي يك نوشته كرده و نويسنده آن جمله ها را متهم كنيم . اين همان اقدامي است كه نهاد شاكي من اراده كرده و خواسته خود را به نام من به رهبر نسبت داده است . شما به جمله هاي مقاله من و حتي تك تك واژه هاي آن توجه فرماييد . آيا از اين واژه ها ، مفهوم توهين بر مي خيزند ؟


اگر خيلي منفي گري نشان بدهيد ، كلمات و جمله هاي من را « منتقدانه » مي توانيد تفسير و تعبير كنيد . حتي اگر آن جمله ها را « اعتراضي » هم معني كنيد ، بازهم ، نقد، انتقاد و اعتراض ، به معني توهين نيست . توهين ، چيزي است كه قبيح است و توهين كننده ، خودش را چنان پست كرده كه در سطح اداي كلمات توهين آميز ، در آورده است اما انتقاد و اعتراض به همه نهادها و افراد مسئول ، چيزي است كه قوانين جاري ، بخصوص قانون اساسي ،‌آن را به رسميت شناخته است .


مي دانيد كه قانون اساسي جمهوري اسلامي ، رهبر را در برابر قانون ، با ديگر احاد كشور ، با حق و حقوق يكسان و نه برتر ، قرار داده است و او مافوق ديگر انسانها نيست و مي توان از ايشان هم انتقاد كرد قانون ، انتقاد و اعتراض را «توهين » فرض نكرده و به منتقد و معترض ، پرخاش نمي كند يا او را بدست محكمه نمي دهد .


من اعتراف مي كنم كه نه تنها به رهبر قانوني كشور بلكه به هيچ كس توهين نكرده ام و نميكنم. بخصوص اين موضوع را در نوشتارم بيش از هر زمان ديگر، مراعات مي كنم. همان طور كه گفتم؛ اگر خيلي منفي به نوشته هاي من بنگريم آنها را انتقادي خواهيم يافت و انتقاد، جرم و اتهام نيست و مجوزي براي اين همه بازداشت نمي دهد.


من به عنوان يك مصلح اجتماعي، عقيده خودم را نوشته ام و توضيح داده ام كه تنها شخصي كه از نظر قانون اساسي توانايي و قدرت لازم براي اصلاح كشور را دارد، رهبر قانوني كشور است. از طرف ديگر او در جناح اصلاح طلبان فعلي كشور قرار ندارد. اگر قرار داشت، اصلاحات اين سرنوشت را نداشت بلكه وضع بهتري مي يافت. همچنين من در مقاله خود نگفته ام كه ايشان به اصلاحات اعتقاد ندارد بلكه با اصلاح طلبان فعلي هم رأي و همراه نيست. از اين جمله ها ، نتيجه گرفته ام كه فكر نمي كنم ايشان به اصلاح كشور به شكلي كه ما اصلاح طلبان ميخواهيم و آرزو ميكنيم و به نظر من، خواست اكثريت ملت است، تن دهد . اين توهين نيست. اين ارائه يك نظر و ديدگاه از مراكز قدرت در كشور است. هركس از اين جمله ها ، «توهين» استخراج كند، شايسته توجه به هوش و ذوق او، است.


در اينجا به دفاع از اتهام سوم مي پردازم كه در حقيقت دو اتهام در قالب يك جمله و يك مفهوم عنوان شده است، ولي به هم ارتباط چنداني ندارند. بخش اول اين اتهام «تحريك مردم به شركت در اغتشاش مورخ 26/3/82 و درگيري با پليس» است و بخش دوم اتهام «شركت در اجتماع ضد امنيتي جمهوريخواهان» .


در اينجا لازم مي دانم به بيان يك نكته روشن و واضح بپردازم: همان طور كه قوانين جاري كشورمان، به آقاي نقوي اجازه و قدرت محاكمه مرا داده است. اين، امتياز بزرگي است كه ديگران ندارند ولي او اين امتياز را از قانون گرفته است. البته همان قانون به متهمان هم امتياز داده كه به حكم وي اعتراض كنند.


مثال هاي ديگر: همان طور كه پليس طبق قانون موظف است امنيت را برقرار كند، پزشك موظف است، بيماران را معالجه و در صورت نياز، جراحي كند. عمل او شامل پرداخت ديه نشود، من هم يك روزنامه نگار آزاد و مستقلم كه قانون به من اجازه داده است، در هر نقطه اي كه خودم صلاح تشخيص مي دهم يا مشتريم مايل است، خبر آن موضوع را داشته باشد،حاضر شده و به كار قانوني خودم بپردازم. همان طور كه جلوگيري از اقدام يك قاضي، پليس ، جراحي يك عمل از طرف پزشك، جرم است ، جلوگيري از كار قانوني يك خبر نگار و روزنامه نگار هم جرم است . حتي پليس هم نمي تواند، يك روزنامه نگار يا خبرنگار را از انجام كار خود بنا به هر دليلي ، باز بدارد . در اين صورت ، پليس كه بايد حافظ نظم و امنيت باشد ، خود به ناامني و برهم زدن نظم و قانون دست زده است و به جرمي مرتكب شده و بايد محاكمه و مجازات شود . چرا كه لباس و كار مصنونيت ايجاد نمي كند .


بايد بگويم كه ما اولين كشوري نيستيم كه پليس و خبرنگار داريم ولي انگار جزو اولين كشور هايي هستيم كه يك خبرنگار را پليس كشورش در حين انجام وظيفه قانوني خود ، به باد كتك مي گيرد . هر چه او فرياد مي زند كه «من خبرنگارم » ، به فرياد او گوش نمي كند . او را به پاسگاه پليس مي برد . وسايلش را تحويل مي گيرد كه دو قلم از آنها ، دو كارت شناسايي روزنامه نگاري وي است ، ولي در آنجا هم او را به قصد كشت ، تنبيه مي كند . بعد او را به اداره اطلاعات پليس ( گاهي هم به پاسگاه نزديك بخود مي برد ) و سه روز به او ، غذا نمي دهد اما از او بازجويي مي كند. او را در حالي كه مصر است كه خونريزي روده اي دارد ، در انفرادي رها مي كند و زماني كه حال او بسيار وخيم مي شود ، نيمه هاي شب او را به كلينيك وابسته به خود مي برد تا از خونريزي و مرگ او جلوگيري كند .


جالب اينجا است كه قوه قضائيه و فرماندهان ارشد اين پليس ، بجاي برخورد با اين نيروهاي سركش و عصيانگر كه در اجراي قانون وقفه ايجاد كرده و به يك شهروند خادم ، ضرر و زيان روحي ، جسمي ، مالي ، آبرويي و خانوادگي و اجتماعي وارد كرده را محاكمه و مجازات كنند ، به شكايت او رسيدگي نمي كنند و مظلوم حادثه را به محاكمه مي كشد !!


حال سوأل اينجاست كه پليس چرا به روزنامه نگار يا روزنامه نگاران و خبرنگاران حمله مي كند يا كرد ؟ براي اين كه اعمال خلاف قانون و خشونت بار خود را پنهان سازد . پليس حتماً داشته اعمالي بر خلاف قانون و حقوق شهروندان انجام مي داده كه مي خواسته ، در مطبوعات يا راديو ها و خبرگزاريها منعكس نشده و آبروي آن را نبرد .


ادعاي من چيست ؟ و چه دليلي دارم ؟


1ـ ادعاي من آن است كه در عصر روز 26 خرداد سال 1382 هيچ تماس تلفني خارجي با تلفن موبايل من برقرار نشده است . مي توانيد ليست تماس با من در عصر آن روز را از مخابرات دريافت كرده و مشاهده بفرماييد .


2 ـ اين روز اولين روز آغاز اغتشاشات خياباني در مقابل دانشگاه تبريز بود و من و ديگر دوستان خبرنگارم ، از ساعت 30/18 به بعد به جلو دانشگاه آمديم . پس هنوز فرصت پيدا نكرده بوديم كه مردم را به شركت در اغتشاش آن روز و روزهاي بعد فرا بخوانيم . از طرف ديگر ، آيا خبر يا گزارشي از من در دست است كه من مردم را براي حمايت از دانشجويان يا مردم معترض به حكومت ، به اجتماع در آن نقطه فرا خوانده ام ؟ يا قصاص قبل از جنايت مي كنند ؟!! يا به نيات درون افراد آگاهند و مجازات مي كنند؟ يا خود را هم قانونگذار مي دانند و قانون مي گذرانند و هم قاضي مي دانند و محاكمه مي كنند و حكم صادر مي فرمايند و بعد هم ، خود را مجري مي دانند و اجرا مي كنند ولي بدون مراعات ظواهر و حداقلها !


راستي ! آقاي قاضي ، چه كس يا كساني به پليس آن همه جرأت و جسارت داده كه بجاي خدمت به مردم ، حقوق شهروندي آنان را در زير پا و پوتين هايشان ، له كنند ؟


3- من و ديگر خبرنگاران حاضر در پياده رو كنار مسيل يا رودخانه و بالاي فضاي سبز مقابل دانشگاه ، بوديم . اين در حالي بود كه دانشجويان در داخل دانشگاه و مردم معترض در بيرون دانشگاه و چسبيده به نرده هاي دانشگاه بودند . در وسط دو خيابان رفت و برگشت ، دو لايه نرده براي حفاظت از فضاي سبز وسط خيابان و مجبور كردن عابران پياده به استفاده از پل عابر پياده و در خيابان ورودي به داخل شهر و منطقه فضاي سبز هم پليس و مأموران و خبرنگاران حضور داشتند .


حال سوأل اين است كه دانشجويان و مردم معترض در مقابل و داخل دانشگاه و با آن همه سر و صدا ، چگونه صداي من را مي شنيدند ؟ تازه اگر فرض بگيريم كه من به عنوان يك شورشي در آنجا حضور داشتم و نه به عنوان يك خبرنگار كه چنين نيست.


4- پليس كه اين اتهام را متوجه من كرده است ، براي اثبات ادعاي خود چه مدركي در دست دارد ؟ من به چه وسيله اي ازآن فاصله دور و در آن شلوغي وسر و صدا، مردم را به شركت در اغتشاش تحريك مي كردم ؟ راستي!‌ چرا فرار نكردم؟ اگر من در آنجا كار خبري نمي كردم ، چرا فرار نكردم ؟ آيا پليس عكس و فيلم از آن جريان دارد كه مرا در حال تحريك مردم نشان بدهند؟


5- علاوه بر من كه به خاطر نوع كارم و پيله كردن به كارهاي خلاف قانون پليس و تسليم نشدن به خواست آنها در مورد باور كردن دروغ هايي كه به مردم تحويل مي دهند و مي دادند ، بيان اعمال خلاف حقوق شهروندي پليس و ... مورد غضب بودم ، 6 ـ 7 خبرنگار ديگر هم در آنجا حضور داشتند . آيا آنان نيز به تحريك مردم دست زده بودند ؟ در حالي كه با مردم فاصله زيادي داشتند و داشتيم ؟ چرا پليس به آنان هم حمله كرد؟ آنان را هم مضروب ساخت؟ علاوه بر اين دسته از خبرنگاران ، تعداد ديگري از دستگير شدگان آن روز ، هم در آنجا ، هم در پاسگاه ، هم در بازداشتگاه اداره اطلاعات پليس و هم در زندان تبريز ، شاهد وضعيت من بودند و گواهي داده اند و خواهند داد كه در صورت لزوم به دادگاه معرفي مي شوند .


6 - عاليجناب ! پليس مرا متهم كرده است كه مردم را براي درگيري و نزاع با پليس تحريك مي كردم يا خودم درگير نزاع شده بودم . چه دليلي ارئه داده است ؟ آيا در گزارش پليس آمده كه چند لباس شخصي آن نهاد ، مرا مي زدند ؟ از هيجده نفري كه مرا مي زدند ، نام چند تن را معرفي كرده است ؟ اگر پليس خادم مردم است و در جهت خدمت به آنان ، عمل مي كند ، چرا در ده ماه گذشته ، كساني را كه مرا زده بودند ،‌گرسنه نگهداري كرده بودند را معرفي نكرده و به مجازات نرسانده است ؟ در ضمن ، من مردم را با چه وسيله اي تحريك مي كردم ؟ راستي ! نشستن روي نيمكت و نوشتن شعارهاي مردم و دانشجويان ،تحريك مردم است ؟ چرا كه وقتي روي نيمكت نشسته بودم و شعارها را مي نوشتم ، مورد هجوم افراد لباس شخصي پليس قرار گرفتم . زمان و مكان بازداشت من دليل عدم حضور من در جمع مي باشد.


7- پليس با وجود اصرار من ، حتي با حضور حضرت عالي و قاضي آبي زاده ، چرا مرا به پزشكي قانوني اعزام نكرد تا سند و مدركي در دست داشته باشد كه مرا مورد ضرب و شتم قرار نداده است ؟ اين در حالي است كه من ، وجدان خود حضرت عالي را به داوري مي خوانم و مي پرسم؛ وقتي به بازديد از سلولها آمديد و من در سلول انتهايي اداره اطلاعات پليس تنها بودم و با آقاي آبي زاده دست دادم و بعد ، به هنگامي كه از من بازجويي كرد ( آبي زاده ) و شب هم براي اعتراض به قرار بازداشت موقت و درخواست فتوكپي آن ، به محل بازجويي آمدم ، آيا سر و وضع سر و صورتم ، مثل اكنون بود ؟ اگرلازم باشد ، شما را به قرآن با وضو قسم خواهم داد .


8- آيا قاضي محترم دادگاه ، به صرف ادعاي پليس ، گزارش آن را باور كرده و اتهام را وارد مي داند يا ادله و مداركي هم از پليس در راستاي اثبات ادعايش ، خواستار شده است .


در اينجا بازهم لازم است ، از حضرت عالي و همكارتان جناب آقاي آبي زاده تشكر كنم كه بخش مهم ادعاي بي دليل پليس را به علت ارائه نكردن دليل و مدرك ، حذف فرموده ايد كه مربوط بود به حمل چاقو و حمله به پليس و ضرب و شتم پليس از طرف من است .


9- نهايت، اين كه : پليس مرا به تحريك مردم در لحظه هاي اوليه و آغازين حركتهاي خرداد و تيرماه مقابل دانشگاه تبريز و تشويق و تحريك مردم به نزاع با پليس متهم كرده است ولي آيا آمار و ارقامي از تعداد پليس هاي مجروح با سلاحهاي سردي كه پليس در مقابل خبرنگاران به نمايش گذاشت ، ارائه شده است ؟ يا جوانان و دانشجويان آن همه چاقو ، قمه و سلاحهاي سرد را با خود حمل كرده بودند تا فقط بدون كاربرد ، به پليس تحويل دهند ؟ چرا دادگستري عنان پليس را رها كرده تا با سوء استفاده از اعتماد قضات محترم ، با مردم هر چه مي خواهد بكند و بعد ، عليه آنان فقط صورتجلسه و استشهاد ارائه كرده و گزارش تقديم كند ؟ يا در بازداشتگاه ها ، اعتراف بگيرد و از آن اعترافها ، عليه متهم استفاده كند .


اكنون به بخش دوم اين بند از اتهام مي پردازم ؛ « شركت در اجتماع ضد امنيتي جمهوريخواهان » : اين سوأل هنوز براي من لاينحل مانده است كه چه كس يا كساني و يا نهادي وظيفه قانوني و حرفه اي روزنامه نگاران را تعريف و معين ميكند ؟ كه روزنامه نگار و خبر نگار به كجا مي تواند برود ؟به كجا نمي تواند برود ؟ با چه كساني ( حضوري ، تلفني ، از طريق اينترنت ) مي تواند مصاحبه بكند يا ارتباط داشته باشد و با چه كساني نمي تواند گفتگو و ارتباط داشته باشد ؟ در مورد چه موضوع هايي مي تواند خبر ، گزارش ، مقاله ، عكس و... تهيه كند و در مورد چه موضوع هايي نمي تواند وحق ندارد ؟ چه اعمالي و افكاري ، چه سمينار داخلي يا خارجي ، كدام جلسه ها و نشستها ، انقلابي و كدامها ضد انقلابي و ضد امنيتي است ؟ خبر نگار بايد براي آب خوردن، خارج شدن از خانه يا دفتر كار خود از چه كس ، چه كسان ، چه نهاد يا سازماني بايد اجازه بگيرد ؟ خبرنگار چه بايد بكند كه ضد انقلابي و ضد امنيتي تلقي نشود ؟ من به عنوان خبرنگار ، بايد به ساز چه كس ، چه سازمان ، چه نهادي برقصم؟آيا هر فرد ، سازمان ، نهاد ، اداره ، مدير ، كارمند ، پليس ، نگهبان ،حراست مي تواند به ميل خود ، اينها را تعريف كرده و با من خبرنگار رفتار كند ؟ مرا بگيرد يا گزارش بدهد تا مرا دستگير كنند ؟ زنداني كنند؟ بازجويي كنند ؟ در فشار رواني نگهدارند ؟ در سلول انفرادي و بدون دسترسي به روزنامه ، تلويزيون ، راديو ، كتاب ، كتاب قوانين جاري نگهدارند ؟ بيمار بكنند ؟ به خون ريزي مبتلا كنند ؟ بالاخره ما بايد به ساز و آواز چه كسي برقصيم ؟


آقاي قاضي ! حضار محترم !


هنوز شاكله جمهوريخواهان شكل نگرفته است كه آيا حزب است؟ سازمان است ؟ جبهه است ؟ اهداف آن ، علاوه بر چهار موضوع دمكراسي خواهي،حقوق بشر خواهي ، آزادي خواهي و جدايي دين از سياست خواهي ( سكولاريسم ) با شيوه مبارزات مسالمت جويانه، چيست ؟ آيا اهداف آن نظامي و مسلحانه است ؟ كه البته نيست . آيا فكر و انديشه و خواستهاي منطقي و فكري و سياسي و حكومتي داشتن و آن‌را تبليغ كردن ، ضد امنيت، است؟آيا امنيت اين كشور با هفتاد ميليون جمعيت ، با خواستن « دمكراسي »، « حقوق بشر » ، « آزادي » و « سكولاريسم » به خطر مي افتد ؟ در حالي كه هزاران كيلو متر و ده ها كشور از مرزهاي ما فاصله دارند ؟


عاليجناب ! آيا از وقتي كه من از كنفرانس جمهوريخواهان برگشته ام( چون قبل از آن هيچ تعريفي نبوده و هيچ ماده قانوني از مراجع قانونگذار كشور به بيرون نيامده بود ) مجلس يا ديگر نهادهاي قانونگذار ، در رابطه با « ضد امنيتي » بودن اين تشكل جديد ، قانون يا بيانيه اي صادر كرده است‌كه البته عطف به ماسبق هم بشود ؟


عاليجناب ! آيا من به عنوان خبرنگار حق ندارم كه در هر سميناري در داخل يا خارج كشور كه صلاح مي دانم ، شركت كنم ؟ چه كسي اين را مي گويد و اين حق را دارد ، اما رك و صريح نمي گويد و اعلام نمي كند تا من و امثال من كه خود را مطيع قوانين جاري كشور مي دانيم،تكليف خودمان را بدانيم؟ و در مجالس غير قانوني شركت نكنيم ؟


عاليجناب !


آيا مجلس و ديگر نهادهاي قانونگذار كشور ، مشخص كرده اند كه اگر كدام نهادهايي با كدام اهداف خواست شكل بگيرد يا جلسه تشكيل دهد ، من به عنوان خبرنگار و روزنامه نگار حق شركت در آن را ندارم يا نهادها و سازمانهاي فراقانوني كه قانون را دست مايه قانون شكني قرار مي دهند ، چنان خواسته اند كه قانون وضع كنند ؟ من و امثال من را از حقوق اجتماعيمان محروم كنند ؟


عاليجناب ! حضار شريف !


در پايان مي خواهم بگويم : آيا اين جرم است كه شخصي افكار سياسي داشته باشد و در مورد آرزوها و خواسته هايش صحبت بكند ؟ يا جلسه بگذارد ؟تبليغ كند ؟ آيا چنين قانوني وضع شده كه ما آن را نا ديده گرفته ايم ؟ آيا كسي به تعريف مفاهيم « امنيت » ، « قانون » ، « ضد انقلاب » ، « حقوق شهروندي » ، « امنيت شغلي » ، « تعدي به حقوق شهروندي از طرف نهادهاي قانوني » و « ... » پرداخته است ؟ آيا قانون در مورد شركت خبرنگاران در جلسات مختلف ، موضعگيري كرده است ؟ آيا دوست داشتن و علاقه ورزيدن به يك انديشه ، گروه ، حزب ، نژاد ، قوم ، زبان ، ناحيه جغرافيايي جرم است ؟


در پايان اعتراف مي كنم كه من منتقد جمهوري اسلامي ولي اصلاح طلب هستم و انتقاد به معني تبليغ و « تبليغ » به مفهوم « براندازي » نيست و من برانداز نيستم . من ، نه تنها به رهبر بلكه به هيچ كس ديگر توهين نكرده و نخواهم كرد . چون خودم را برتر مي دانم . من خبرنگار آزاد و مستقلي هستم كه در هر كجا خبري باشد ، حاضر مي شوم ( همان طور كه خبرنگاران صدا و سيما در عراق هستند ) و خبر مخابره مي كنم . مخابره خبر به معني تحريك مردم به شورش يا درگيري و نزاع با پليس ، نيست .از طرف ديگر ،من در هيچ جلسه اي كه قانون حضور در آن را منع كرده باشد ، چه در داخل و چه در خارج ، شركت نكرده ام و نمي كنم اما در جايي كه قانون ، سكوت كرده و در حقيقت ، آزادي عمل به افراد جامعه داده ، شركت مي كنم و خواهم كرد . در آخر ، من خودم را خادم ملت ايران و در اين منطقه خادم ملت آذربايجان مي دانم و نه خائن . به آنان از نظر قانوني خيانت نكرده ام اما در عمل از وظايف قانوني و حرفه اي خودم ، كوتاهي كرده ام. چرا كه از چنين بلاهايي مي ترسيدم كه بر سرم خواهد آمد و همه واقعيتها را گزارش نكرده ام . از ملت بزرگ ايران و ملت بزرگ و خوب آذربايجان عذر مي خواهم .


در پايان اين دفاعيه كه در بهداري زندان تبريز و بدون دسترسي به كتابهاي قانون نوشته ام ، مي گويم : قاضي محترم دادگاه و وكلاي شريفم ،به مواد مورد استناد ، بيشتر از من آگاه هستند و لابد قاضي محترم ، جملات مرا با مواد قانوني منطبق خواهند ساخت و لذا درخواست برائت ، مي كنم .


زنـــده باد ملت ايــران
زنــــده باد آزادي
زنده باد آزادگي

انصافعلي هدايت

روزنامه نگار آزاد و مستقل ـ زنداني زندان تبريز
23/1/1383


 


 

وثيقه 40 ميليون تومان براي آزادي انصافعلي هدايت
دادگاه رسيدگي به اتهامات انصافعلي هدايت برگذار شد


دومي نجلسه دادگاه رسيدگي به اتهامات خبرنگار آزاد انصافعلي هدايت روز چهارشنبه 26 فرورين, 14 آوريل در محل دادگستري شهرستان تبريز و با حضور وكلاي وي برگذار شد.


در اين جلسه كه علاوه بر اعضاي خانواده و دوستان وي چند تن از فعالان سياسي شهر تبريز از جمله منوچهر عزيزي, دكتر حسن فرهودي نيا و چند نفر از خبرنگاران تبريز نيز حضور داشتند, بعد از قرائت اتهام نامه توسط قاضي نقوي انصافعلي هدايت به دفاع از خود پرداخت.


انصافعلي هدايت متهم به فعاليت تبليغي كسترده عليه نظام جمهوري اسلامي, اهانت به مقام معظم رهبري, تحريك مردم به شركت دراغتشاشات 26 خرداد82 و درگيري با پليس و شركت در اجتماع ضد امنيتي جمهوري خواهان در آلمان طي دفاعياتش خود را بي گناه دانست.


قاضي نقوي بعد از شنيدن دفاعيات هدايت و وكلاي مدافع ايشان آقايان دكتر احمدي , جمالي و دادخواه با دو اتهام انصافعلي هدايت مبني بر اهانت به رهبري و فعاليت تبليغي عليه نظام خواستار دفاع ايشان شدند.


آقاي نقوي قاضي پرونده بعد از شنيدن دفاعيات هدايت و وكلاي ايشان , قرار بازداشت موقت وير ا فك و ايشان را به قئيد وثيقه 40 ميليون توماني آزاد اعلام كرد.


علي عباسي روزنامه نگار – تبريز
ali abbasi qazetaci - tabriz
aliersoy2003@yahoo.com


جلسه دادگاه انصافعلی هدایت برگزار شد


وكيل انصافعلی هدايت در خصوص موارد اتهامی پرونده گفت: موارد اتهامی كه قبلاً در كيفرخواست بود، خيلی زياد است اما آنچه كه امروز در دادگاه مطرح شد، تحريك به اغتشاش، اقدام گسترده در جهت تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی و توهين به مقام رهبری بود.




چهارشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۸۳ – ۱۴ اوريل ۲۰۰۴


جلسه دادگاه انصافعلی هدايت، روزنامه‌‏نگار صبح امروز در شعبه 1 دادگاه انقلاب برگزار شد.


محمدعلی دادخواه، در گفت و گو با خبرنگار "ايلنا" گفت: اول بايد از قانونگذاری و رعايت موازين مورد نظر مقنن تشكر كنم. در طول دوران وكالتی خود دادگاهی را نديدم كه اين‌‏قدر معتقد به مجری و تابع قانون باشد.


وی با اشاره به اينكه دادگاه در ساعت مقرر تشكيل شد، گفت: در اين جلسه، رياست دادگاه فرصت كافی را به متهم جهت دفاع از خود داد. در ابتدای اين دادگاه آقای نعمت احمدی از متهم دفاع كردند، سپس آقای جمالی و بنده به دفاع از موكل خود پرداختيم كه بنا به خواست خود متهم ايشان دفاعی از خود نكرد و دفاع از خود را به بنده واگذار كرد.


دادخواه تصريح كرد: دادگاه با توجه به دفاعيات انجام گرفته، قرار بازداشت موقت موكل بنده را لغو كرد و يك قرار 40 ميليون تومانی صادر كرد و تعهد كرد كه در فرجه قانونی مبادرت به صدور رأی كند و تا اطلاع ثانوی جلسه دادگاه بعدی ايشان مشخص نيست.


وكيل انصافعلی هدايت در خصوص موارد اتهامی پرونده گفت: موارد اتهامی كه قبلاً در كيفرخواست بود، خيلی زياد است اما آنچه كه امروز در دادگاه مطرح شد، تحريك به اغتشاش، اقدام گسترده در جهت تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی و توهين به مقام رهبری بود.


وی خاطرنشان كرد: در خصوص شركت در اجتماعات بايد گفت كه اصولاً تحريك مقيد است و كسانی كه تحريك شده‌‏اند در دادگاه به عنوان مباشر، معاون يا شريك حضور ندارند، اصلاً ذات اين ادعات خلاف است، چون با توجه به قانونی كه مجلس شورای اسلامی تصويب كرده، مباشر، معاون و شريك در اقدام به تحريك بايد در اين جلسه محاكمه شوند، بنابر اين چون كسی با اين عناوين در اين دادگاه حضور ندارد، مي‌‏توان اين ادعا را رد كرد.


دادخواه در خصوص ديگر موارد اتهامی پرونده مبنی بر "توهين به مقام رهبري" گفت: طبق اصل هشتم قانون اساسي، وظيفه هر كسی است كه امر به معروف و نهی از منكر كند.


وكيل انصافعلی هدايت در مورد ديگر موارد اتهامی پرونده مبنی بر "شركت در اجتماعات" گفت: در اين مورد بايد گفت كه موكل بنده كارت معتبر خبرنگاری دارد و مكلف است در همه اجتماعات اعم از قانونی و غيرقانونی شركت كند، مضاف بر اينكه اجتماع غيرقانونی وجود ندارد مگر كسانی كه اسلحه داشته باشند.


قرار بازداشت موقت هدايت لغو و به وثيقه تبديل شد
حكم انصافعلی هدايت فردا صادر می‌‌شود


خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
چهار‌شنبه ٢٦ فروردين ۱۳۸۳


قاضي دادگاه انصافعلي هدايت، ختم رسيدگي به پرونده‌ي وي را اعلام كرد.
به گزارش خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) جلسه‌ي علني دادگاه هدايت، امروز براي رسيدگي به سه اتهام «تبليغ گسترده عليه نظام، شركت در حادثه‌ي دانشگاه تبريز و تحريك مردم و شركت در اجتماع جمهوري‌خواهان در برلين و همچنين توهين به مقامات ارشد نظام» در شعبه‌ي اول دادگاه انقلاب تبريز به رياست قاضي نقوي برگزار شد.
در اين جلسه كه با حضور خبرنگاران، وكيل مدافع و خانواده‌ي اين متهم و چند تن از اعضاء كميسيون حقوق بشر اسلامي برگزار شد، هدايت در مقابل اتهامات مطروحه از خود دفاع كرد.
هدايت در دفاعياتش با رد اتهام فعاليت عليه نظام جمهوري اسلامي گفت: اگر منظور از جمهوري اسلامي يك سازمان يا يك فرد باشد اين اتهام وارد است اما در غير اين صورت يك ادعاي صرف است و اظهارنظر از طرف يك روزنامه‌نگار منتقد نمي‌تواند تبليغي عليه نظام باشد.
وي در مورد اتهام دوم خود يعني توهين به مقامات، اظهاراتي كه به وي نسبت داده شده را تكذيب كرد.
هدايت درباره‌ي اتهام تحريك مردم در اغتشاش دانشگاه و درگيري با پليس و شركت در اجتماع جمهوري‌خواهان در برلين نيز اظهار داشت: قانون به من اجازه داده است كه در هرجا كه مايلم به كار قانوني خود بپردازم؛ آيا اين جرم است كه شخصي افكار سياسي داشته باشد؟
هدايت در پايان دفاعياتش با بيان اين كه «منتقد جمهوري اسلامي اما اصلاح‌طلب هستم»، تصريح كرد: منتقد به معني برانداز نظام نيست. من خود را خادم ملت ايران و آذربايجان مي‌دانم و از محضر دادگاه درخواست برائت مي‌كنم.
بنا به اين گزارش محمدعلي ‌دادخواه، وكيل مدافع هدايت، اقدامات موكلش را در راستاي تكاليف شغلي و حرفه‌اي وي خواند و گفت كه وي قانون را در انجام وظايفش رعايت كرده است.
دادخواه در خاتمه صدور حكم برائت براي هدايت را از دادگاه تقاضا كرد.
نعمت احمدي، ديگر وكيل اين روزنامه‌نگار در گفت‌وگو با خبرنگار حقوقي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با اعلام اين كه قاضي پرونده فردا حكم هدايت را صادر خواهد كرد، اظهار داشت كه امروز پس از پايان دادگاه، قرار بازداشت موكلش لغو و به وثيقه تبديل شد.
وي ادامه داد: از سه اتهام «تبليغ عليه نظام و اهانت به مقامات ارشد نظام و شركت در كنفرانس جمهوري‌خواهان و تظاهرات دانشجويي» دادگاه، شركت در كنفرانس و تظاهرات را فاقد اوصاف كيفري تشخيص داد.
احمدي با رضايتمندي از روند رسيدگي به اين پرونده و برگزاري علني دادگاه موكلش، اين محكمه را قانونمند توصيف كرد.



Friday, April 02, 2004
 

به محاکمه غیر عادلانه و غیر علنی انصافعلی هدایت اعتراض بکنیم!

آقای انصافعلی هدایت که در زندان تبریز به سر میبرد. قرار است روز 18 فروردین 1383 محاکمه بشود. تاکنون آقای هدایت به پرونده خود دسترسی نداشته است. علیرغم تقاضاهای مکرر آقای هدایت، قاضی دادگاه انقلاب اسلامی از در اختیار گذاشتن پرونده برای مطالعه و تنظیم دفاعیه توسط ایشان خودداری کرده است.


آقای هدایت طی تماسی با خانواده خود، اعلام داشته، قرار است در دادگاه انقلاب اسلامی تبریز به طور غیر علنی و بدون هیئت منصفه محاکمه بشود. تاکنون از محتویات پرونده خود اطلاعی ندارد. آقای هدایت به این تصمیم دادگاه انقلاب اسلامی اعتراض دارد، و خواهان محاکمه خود در دادگاه مطبوعات و با حضور هیئت منصفه و به طور علنی است. وی در عین حال خواهان مطالعه پرونده خود برای تظیم دفاعیه است.


اتهاماتی که به آقای هدایت وارد کرده اند، تماما سیاسی و مطبوعاتی است. باید محاکمه ایشان نیز در یک دادگاه مطبوعات با حضور هیئت منصفه و به صورت علنی باشد.
ما ضمن اعتراض به این تصمیم مقامات جمهوری اسلامی، خواهان محاکمه آقای هدایت در یک دادگاه مطبوعاتی و با حضور هیات منصفه و به طور علنی هستیم. از تمامی سازمانها، احزاب و شخصیتهای دمکراتیک و مدافع حقوق بشر ایرانی و بین المللی تقاضا داریم که از خواستهای آقای هدایت حمایت بکنند و از هر طریقی که برایشان ممکن است، رژیم جمهوری اسلامی را برای تن دادن به خواستهای آقای هدایت تحت فشار قرار دهند، و خواهان آزادی بدون قید و شرط ایشان شوند.


کمیته دفاع از انصافعلی هدایت – خبرنگار آزاد و مستقل
13 فروردین 1383



 
نامه ای به روزنامه نگار در بند آقای هدایت، م. سببي


این سرنوشت تو و امثال جنابعالی در ایران بوده که با فداکاری خود راه گشای عدالت اجتماعی برای بقیه مردم ایران باشید. با توجه به گفتار و کردارتان باید گفت که شما تظاهر به دمکراسی و عدالت اجتماعی نمیکنید بلکه حامل آنها هستید


هموطن گرامی آقای انصافعلی هدایت! قبل از هر سخنی فرارسیدن بهار نو را برایتان تبریک میگویم و متاسف هستم که حق لذت از شکوفائی طبیعت را از شما سلب کرده اند و متاسفم که این روز شادی را بجای آغوش خانواده باید دربند زندان بسر کنید. بنابه به توضیحات جنابعالی از داخل زندان چنان بنظر میرسد که آنجا هر فصل سال همانند زمستان دشوار میگذرد و بنظر میرسد حاکمان رژیم با انتقال گل وغنچه های سیاسی بدانجا قصد جلوگیری از شکوفائی بهارسیاسی در جامعه هستند.


آقای هدایت! حتما اطلاع دارید که تاریخ تکامل بشریت پر از تناقض و مبارزات است و خوشبختانه نتیجه حاصله از آن همه جدال گذشته گواه خوش بینی ماست. اگر نگاه کوتاهی به تاریخچه بشریت بیندازیم متوجه میشویم که انسان مدرن امروزی که تحت عنوان ٌهومو ساپینزٌ شناخته شده تقریبا از 50 هزار سال پیش وارد مرحله کنونی، یعنی در قالب انقلاب فکری شده است. به بیان دیگر، تاریخ انسان مدرن و بشریت مبتکر در مقایسه با مراحل مختلف تکامل فیزیکی خود چندان دراز مدت نیست. حتی نئاندرتالها که گویا شباهت بزرگی، اما با ظرفیت مغزی کمتری، که به انسان امروزی داشتند تا 30 هزار سال پیش در اروپا میزستند.


با کشف فنون کشاورزی اولین جامعه بشری حدود 10 هزار سال پیش ظاهر میشود و بدنبال تجمع انسانها درجوامع مختلف، بشریت مجبوربه همزیستی و زندگی مسالمت آمیز و در پی آن ایجاد قوانین میشود. بنابه محقیقن، پیدایش شیوه شهرنیشینی و ارتباطات مستقیم بین انسانها رشد فکری بشریت را وادار به شتاب عظیمی میکند. همزمان با کشف استفاده از منابع مختلف طبیعت، بشریت مجبور به پیدا کردن روشهای سازماندهی متناسب با همزیستی مسالمت آمیز بود.


بر خلاف حیوانات، هر انسان نوعی صاحب افکار مستقل و مبتکر هست و برای احیای یک همزیستی مسالمت آمیز در میان این افراد و توده مردم، تکامل یک مخرج مشترک بر مبنای منافع مشترک ضروری بوده و هست. بدون شک چهارچوب چنین منافع مشترک تنها زیر آرمان ائده و افکار انسان پرستی ممکن خواهد بود و در غیر آن، قانون جنگل همانند میلیونها سال قبل به حاکمیت خود در میان بشریت نیز ادامه میداد.


از طرف دیگر حل مسائل پیچیده شبیه سازماندهی جامعه براساس منافع عمومی نیاز به تجربه و دانش قبلی دارد که بشریت حداقل تا آن مرحله تاریخی فاقد آن بود. سازماندهی اعضای جامعه مثل مورچه ، فیل ومیمونها طالب محدویت در استقلال و ابتکار فکری اعضا میباشد و چنان سازماندهی طبعا جوابگوی نیاز بشریت نمیتوانست باشد و در نتیجه بدنبال افزایش سیستم شهرنشینی بشریت مجبور به کشف شیوه های جدید و گوناگون جهت سازماندهی جامعه بود. طبق روایت و اسناد تاریخی پرستش و عبادت از پدیده های غیر انسانی از قبیل آفتاب، آتش، بت، کوه، حیوانات در نقش خدا یکی از ابتدائی ترین سیستم موثر در راستای سازماندهی جامعه در میآید. افرادی که بدلایل مختلف ادعای آشنائی و رابطه با آن پدیده های غیر انسانی داشتند از مزایای ویژه برخوردار بودند. اما با مرور زمان (نزدیک به 5 هزار سال) و رشد تدریجی افکار آدمی، شرایط ذهنی برای ظهور خدایان در هیکل انسانها فراهم میشود. عده ای به این باور میرسند که بشر باهوشترین موجود خلاقیت هست و طبعا پرستش و عبادت از افراد مخصوص بمراتب عقلانی تر از عبادت از بت، حیوان و یا آفتاب میباشد. در نتیجه خدایان مصری، یونانی و سایر (از جمله در اسکاندیناوی) از 5 هزار سال پیش پا به عرصه تاریخ بشریت میگذارد.


با گذشت 2 هزار سال و اندی، بشریت به این حقیقت پی میبرد که این خدایان هم مثل سایر انسانها هستند و امتیاز این خدایان در سازماندهی جامعه بیشتر بر اساس منافع شخصی آنها استوار شده است و در نتیجه بشریت بار دیگر طغیان دیگری را آغاز میکند. بمرور زمان اشخاصی بر اینکه انسان برای ستایش و پرستش از خدایان آسمانی آفریده شده است پافشاری میکنند و همزمان هم این اشخاص ادعای پیامبری از خدایان مذکور میشوند. بدین صورت بشریت شاهد ظهور ادیان الهی به شیوه های مختلف میشود. اوج ترویج و توسعه این مذاهب بطور متفاوت در نقاط مختلف زمین پیش میرود اما در کل میتوان گفت که رونق اکثر این ادیان آسمانی از قرن 19 به این سو بموازات رشد وسیع علم و دانش افت زیادی کرده است.


آقای هدایت! در عرض تمام این مدت اشخاصی همانند عالیجناب بوده اند که افکار و سیستم حاکم را با تنقید نگریسته و حتی عده ای نیز هزینه سنگین به استدلالهای منطقی خود پرداخته اند. حتی به نظر میرسد که بعضی اشخاص که در آن مراحل تاریخ میزیسته بمراتب دمکرات و عادلتر از خیلی از انسانهای امروزه بوده است. تاریخ پر از این قهرمانان وراهنمای تکامل بشریت است وجالب توجه نقش این افراد همچون احرم تکامل در پرورش ائده انسان پرستی میباشد. بدون فداکاری آنها سرنوشت انسانیت یقینا بمراتب بدتر از امروزه میشد.


آقای هدایت! وجود بشریت مدیون آن افرادی هست که با درک حقیقی مفهوم انسانیت و با دلی لبریز از عشق به آن ارزش انسان بودن را تقویت کردند. آنهائی که با فداکاری ومبارزه محتوای زندگی خود و دیگران را تغییر دادند. آنهائی که مفهوم حیات را در انسان بودن دیدند و ائده انسانیت را آماج خود گزیدند و از اسارت ماتریالیسم رها گشتند ولو رفاه و استفاده از وسایل دستیابی به آن یکی از انگیزه حیات میباشد که از کدهای ژنتیکی ما انسانها محسوب میشود.


آقای هدایت! از کد ژنتیکی سخن به میان آمد بجاست به چند نقطه مهم راجع به آن نیز اشاره کرد. در حالی که انسانیت بر پایه ارزشهای انسانی و معنویات استوار است کد ژنتیک ما بر پایه تولید مثل که یکی از قویترین غریزه راز بقاست واقع شده است. به عبارت دیگر تولید مثل هسته رفتار و غریزه زندگی را تشکیل میدهد. با اینکه هنوزچهارچوب، محتوا و منظور از آفرینش برای دانشمندان روز همچنان مبهم باقی مانده اما همه متفق القولند که تکامل بشریت وکشف سر آفرینش در گرو رشد تدریجی ائده بشریت میباشد. بنابر این استدلال خدمت در راه تکامل بشریت باید در حال حاضر ارزنده ترین نوع زیست بحساب آید چندان دشوار نیست. ای بسا هستند میلیاردها انسان غافل از معمای حیات محور رفتار خود را تنها بر اساس کدهای ژنتیک تنظیم میکنند.


همانطوری که در ابتدای نامه خود ذکر کردم آقای هدایت، تاریخ بشریت چندان کهنه هم نیست. اگر چند صد هزار سال به عقب برگردیم در مییابیم که کدهای ژنتیک ما خیلی شبیه حیوانات میماند. بنابه مهندسان ژنتیک حدود 7 صد هزار سال قبل د ـ ن ـ آ انسان 99 در صد مشابه میمون بوده و انکار این حقیقت هم متاسفانه دردی را درمان نمیکند. پس زیاد شگفت انگیز نیست که امروز اکثر انسانها اسیر کدهای ژنتیک هستند. طبق آن کدها بیشتر رفتار و کردار ما از قبیل ازدواج، تولید مثل و کسب امتیازهای مخصوص در راستای بقا از قبل برنامه ریزی عمومی شده و تغییرات جزئی در آنها تحت تاثیر محیط با تکیه بر تحصیل، تربیت و تجربه انجام داده میشود.


آقای هدایت، تجربه نشان میدهد آنهائی که ارزشهای انسانی را برتر می پندارند و اسارت در کدهای ژنتیکی را رد و برخلاف جریان زمان حرکت میکنند اغلب محکوم به حبس و اذیت میشوند. اما در عین حال آنها به بشریت آزادی و ابتکار افکار میبخشند و روند رشد خصوصیات والای انسانی را تضمین میکنند. آقای هدایت، آنهائی که عدالت اجتماعی را الگوی زندگی ارزشمند برای بشریت بر میگزنند متاسفانه اغلب محکوم به خشم جاهلان زمان میشوند. چاره چیست. تاریخ بشریت چنان بوده و هست. آن موقع که بیان عقاید در بیشتر نقاط جهان امری طبیعی بنظر میرسد برای شما وهمرزمانتان جرم سنگینی محسوب میشود. این سرنوشت تو و امثال جنابعالی در ایران بوده که با فداکاری خود راه گشای عدالت اجتماعی برای بقیه مردم ایران باشید. با توجه به گفتار و کردارتان باید گفت که شما تظاهر به دمکراسی و عدالت اجتماعی نمیکنید بلکه حامل آنها هستید. ای کاش میلیونها آقای هدایت در ایران داشتیم.


در پایان آرزوی سعادت و تحمل برای شما و خانواده ات دارم. با خبر باشید در یاد ما هستید گرچه متاسفانه قادر به یاوری بیش نیستیم.


بامید آزادی تمام زندانیان عقیدتی
دکتر م. سببی
لوند 1383




Powered by Blogger